مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریا که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی
کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است به ابجدقرآن 351 فارسی 351 مردانی الهی351 قرآن 351شیعه385به ابجد اسلام دین ناب محمدی351 فارسی 351 دین واقعی اهل دین 351 قرآن 351+14 معصوم خانواده محترم پیامبر = 365 روز سال به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +14 معصوم +12 امام +5 تن = 365 روز سال
نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی از دائشی ها گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22مکارا 22 روباه 22بدبختی 22 بدیها22 نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی ندارد آقا وقتی قرآن چاپ میکنید روی جلد آن به علم ریاضی قرآن علم ابجد بنویسید قرآن شیعها 737-541 عمر ابوبکر = 196 ضرب 14 معصوم 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین196 کلید اسلام 196 اساس دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد دین اسلام 196 گذشته از 700 آیه برای امام علی(ع) طبق روایت اهل سنت درباره امام مهدی 255 آیه میباشد مهدی به ابجد کبیر مهدی 59 میباشد این آیه هم 59 حرف دارد بشمار59 و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین59 مهدی 59 حامی 59 زمین 59 ازآن 59 مهدی 59 مهدی امام 12 دوازدهم شیعیان میباشد
از اهل سنت بدون حب و بغض میپرسیم جواب میخواهیم :
اگر به عقیده شما خلافت باید به شورا و اجماع گذارده شود پس چرا عمر را اجماع مسلمین خلیفه نکرد بلکه او به وصیت ابوبکر خلیفه شد ؟
شما میفرمایید پیغمبر خلیفه ای تعیین نکرده بود و ابوبکر را اجماع مسلمین خلیفه نمود . ما میپرسیم چرا ابوبکر از پیغمبر تبعیت نکرد و خلافت را پس از خود به شورا واگذار نکرد؟
ابوبکر در نامه های خود مینوشت از جانب ابوبکر خلیفه رسول خدا . پس اگر پیغمبر خلیفه معین نکرده بود ابوبکر چرا خلافت خود را منسوب به پیغمبر میدانست ؟
جریان انتخاب خلیفه پس از عمر به شکل تازه ای درآمد و خلافت را در شورای شش نفری محدود نمود و مخالفین و مخالفین از آنها را محکوم به قتل دانست . اگر خلافت با اجماع و شورا حاصل میشود باید همه مردم در آن شرکت کنند . تشکیل شورای شش نفری چه معنی داشت ؟ گذشته از این آراء اکثریت در هر شورایی معتبر و قابل اجراست . دیگر کشتن اقلیت و مخالفین یعنی چه؟
نبی الله در موقع شهادت کاغذ و دواتی میخواست تا چیزی بنویسد . عمر ضمن توهین به آن حضرت گفت احتیاجی به وصیت نیست کتاب خدا ما را کافی است . ما میپرسیم اگر وصیت لازم نبود و کتاب خدا کافی بود پس وصیت ابوبکر و عمر در موقع وفاتشان بر خلاف این قول بود و معنی قرآن و علم آنرا کسی بهتر از امیرالمومنین علی بن أبی طالب نمیدانست . زیرا قرآن بر پیغمبر نازل شده و آنحضرت فرمودند : انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب .به ابجد 110 دین الهی 110 علی 110 بحق 110 علی 110 دین الهی 110 اهل دینی 110 دین الهی 110 علی 110 بحق 110
نام شیعه 5 بار در قرآن آمده ولی نام شما یک بار هم نیامده پیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه385 شیعه 385 مرد عالم 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد فاطمه بر شیعه عزت میدهد درس توحیدو نبوت میدهد نام شیعه زینت قرآن بوود غیر شیعه نیست در قرآن ابد شیعه یعنی قل هو الله احد فرقه های دین همه باطل بوود اگر نام حنبلی خرس تنبلی یک بار میآمد من حنفی نخ کنفی ای بیچاره ای بدبخت روز قیامت جواب خدا را چه خواهی داد ای گمراه دین به ابجد گمراه دین 310 میشه 310 عمر 310 جهل عرب 310 منکر 310 کفری 310 اباجهل در دین 310 ابله منافقا 310 کلب کلب هار 310 احمق ملحده دینی 310 نامردیه 310 جاهل منافق 310 سگ هار پلید 310 کلب کلب هار310 نمرودی310 اباجهل در دین 310 گرازه نا اهلی 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 عمر 310 حرامیان310 احمق ملحده دینی 310 حرامزاده پلید 310 دلیله نفاق 310 اباجهل در دین310جهل عرب 310عمر310 گمراه دین 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 عمر 310گمراه دین 310حرامیان 310 نمرودی 310 احمق ملحده دینی310 ابله منافقا 310 عمر 310 نامردیه 310 سم ری 310 همان سامری قوم موسی و سامری قوم محمد(ص)
به ابجد قرآن بسم الله الرحمان الرحیم 786-541 عمر ابوبکر= 245 به ابجد اسلامه حق 245 یعنی علی 110+135 فاطمه = 245 دینه بحق الله 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق فاطمه و علی میباشند به ابجد کاغذ و دواته 1447 -1202 سه خلیفه = 245 علی 110 +135 فاطمه =245 دین بحق الله 245 اسلامه حق 245 پیامبر کاغذ و دوات خواست عمر فرمود هذیان میگوید و قرآن ما را بس است
به ابجد شیطان 22 هذیان 22 عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بدبختی 22 نامردان 22 دینها 22 مکارا 22مجرمان 22 منافقان 22 شرابیا22 با خودسرا 22 شرخراه22سرخراه 22خیانت ها 22 گمرهه 22 مقصر22 عمر 22 شیطان22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان 22 اهل آتشه 22دوزخه 22درآتشه 22دوزخه 22 خردجال 22 نامردان 22دینها 22 پیامبرفرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر541 فتنه ها 541
ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541عداوتین541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی541 آفتین541 قاتلی541مرگ کافر 541مجرمین بدین اسلام541 شیعه385به ابجد اسلام دین ناب محمدی351 فارسی 351 دین واقعی اهل دین 351 فارسی 351 قرآن 351+14 معصوم خانواده محترم پیامبر = 365 روز سال 365+20 محمد =385 شیعه 385فلسفه دین الله 385شیعه385 فرقه 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385فرقه385شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله385 به قبله عالم اهل دین385 شیعه385شیداء 385 385شهید بدین385بقبله عالمه الهی اهل دین385یا جماله الهی امام مهدی 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ریاضی قرآن به ابجد فرقه 385 شیعه 385 جمال روی الهی مهدی 385 دین اسلام ناب محمدی 385 با گنجینه نابه دین اسلام 385 به قبله عالم اهل دین 385 جمال روی الهی مهدی 385 با باطنه اهل قبله اسلامی 385 دین ناب الله محمد علی 385 با جان دین های الهی محمد علی 385 بدین اسلام واقعی 385 کل دین اسلام ادیانه الله 385 امام اهل دین بجهان اسلام 385فلسفه دین الله 385شیعه 385فرقه 385 جمال روی الهی مهدی 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 شیداء 385شهید الله 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 با وصی دین محمد علی 385 کوسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 با قانون الهی دین الله 385 کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست شیعه 385 دین ناب الله محمد علی 385 شیعه 385 اهل محمدی با اصحاب اسلامی385 اسلام واقعی الله 385فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 علم ابجد قرآن ریاضی قرآن تقدیم میکندبه ابجد مکتب حق قرآن 926- 541 عمر ابوبکر= 385 شیعه 385اسلام پیامبر 385 به ابجد اهل دین نابقه جهان اسلامی حجت الله926-541 عمر ابوبکر= 385 شیعه 385 به ابجد برترین دین 926-541عمر ابوبکر= 385 شیعه 385قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385فقط دین اسلام385اسلام پیامبر385با رهبر های شیعه ها 817-1202 سه خلیفه = 385 قولو لا اله الالله تفلهو آیه رستگاری به ابجد صغیر و کبیر926-541 عمر ابوبکر = 385 شیعه رستگاران عالمند قال رسول الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون 385 پیامبر فرمود یا علی تو و شیعیان تو رستگار عا لمید 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385با وصی دین محمد علی385موسی به هارون385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385سربازانه مهدی 385فلسفه دین الله 385 با قانون الهی دین الله 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385 دین ناب الله محمد علی 385 شیعه 385 اهل محمدی با اصحاب اسلامی 385 385با اسلام ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با جان دین های محمد علی 385باروح اهل اسلام 385صاحب دین ها بحق محمد علی385با آل قرآن385بدین واقعی اسلام 385 دینه حق اسلامی385 اهل دین اسلام ناب محمد علی385اسلام پیامبرگوهر بحق دین 385 براه دین حق 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385فلسفه دین الله 385 اسلام واقعی الله385 بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385میباشد به ابجد دین بحق پروردگار عالم926-541 عمر ابوبکر= 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385385 دین الله ناب محمد علی 385 شیعه 385 اهل محمدی با اصحاب اسلامی 385 385با اسلام ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385صاحب دین ها بحق محمد علی 385 با آل قرآن 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 اهل دین اسلام ناب محمد علی385گوهر بحق دین385براه دین حق385 باعقل کل اسلام385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385موسی به هارون 385فلسفه دین الله 385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385میباشد به ابجد دین بحق پروردگار عالم 926-541 عمرابوبکر= 385 ابجد 5 تن 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند 583 میشه 385 شیعه و ابجد 5 تن 583 صلوات الهی اهل دینی 583 الحمدو الله رب العالمین 583 319با امام واجب اهل دین اسلام 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین الله 385= شیعه385 اسلام پیامبر 385با اسلام ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385صاحب دین ها بحق محمد علی 385 با آل قرآن 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 اهل دین اسلام ناب محمد علی 385گوهر بحق دین 385 براه دین حق 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه 385 اسلام پیامبر385 سربازانه مهدی 385 موسی به هارون385 با وصی دین محمد علی385 به علم ریاضی قرآن به ابجد امامت 482-541 عمر ابوبکر = 59 مهدی امام کل جهان است اماما آخر دنیا = 826- 541 عمر ابوبکر=385 دین مداری الله385 آبروی دین محمدی 385فلسفه دین الله385 به ابجد امام 82+114 سوره قرآن = 196 ضرب 14 معصوم میباشد ابجد صغیر و کبیر مهدی82 امام 82 امام واقعی امام مهدی82 میباشد 82 جان نبی الله 82 پیامبر فرمود من و پدرو مادرم به فدایش الهی خاتم پیغمبران هم خود را قابل فدا شدن برای مهدیش میداند یعنی چه مقام تا چه حد است که خاتم پیغمبران لیاقت خود و پدر و مادرش را به فدا شدن برای مهدی میداند 124 هزار پیامبر آمدند خداو و پیامبر قبلی آن را انتخاب نمودند در آیه 124 بقره میفرماید به پیامبر الهی حضرت ابراهیم شما یک درجه بالاتر به مقام امامت رسیدی مقام امامت 622- 559 مقام نبوت = 23 مهدی میباشد در آیه 12 یاسین که 23 کلمه میباشد23وکل شیی احصیناه فی امام مبین این ایه 23 مهد ی23 در این آیه میفرماید امام مبین کسی میباشد که بدون وحی به امر خدا از تمام دنیا با خبر است قطرات باران و موهای سر ما چند تاس ای تاس به تمام علوم الهی واقف میباشد پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نسناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد حروف امام زمان ابجد 14 معصوم1743+351قرآن 1994 یعنی 4+9+9+1= 23 وارث 14 معصوم امام زمان وکل شیی احصیناه فی امام مبین این ایه 23 حروف دارد ابجد امام زمان یاسین آیه 12 هم میباشد به ابجد اسلام 12نجاتبخش12 حق 12 ساعت12 قلب12اسلام12جانها 12 رگهای عصب مغز 12 رگ میباشد کعبه 12 ضلع دارد
ابجد 5 تن آل عباء 583 به ابجد یا انسانیت یا583 شبکه نور 583 این عدد شریف و نورانی را از راست بخوان ابجد 5 تن آل عباء 583 این عدد را جلوی آئینه بگیر میشود 385 شیعه 385 رسول خدا فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 حرفهای حسابی385اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385 فرزندان اهل بیت شیعیان هستند 583یا انسانیت 583از راست بخوان ابجد 5 تن 385 براستی شیعیان قائم آل محمد بحق میباشند { قال رسوالله} کتابی الله و عترتی 1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385
خداوند از کدام دین راضی میباشد به ابجد رضایت دین الهی الله 1587 - 1202 ابوبکرعمرعثمان = 385 شیعه 385 قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلامه بحق محمد20+26 علی =385با گنجینه ناب دینه اسلامی 385 { قال رسوالله} کتابی الله و عترتی 1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = شیعه385 اسلام پیامبر 385با اسلا ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با آل قرآن 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 اهل دین اسلام ناب محمد علی 385گوهر بحق دین 385 براه دین حق 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385 شیعه 385 اسلام پیامبر
به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385 دین ناب الله محمد علی 385به ابجدشهید الله 385 فلسفه دین الله 385 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 با قانون الهی دین الله 385 قانون اساسی الهی 385 فلسفه دین الله 385 زنده با د دین بحق حسینی 385 شهید الله 385
پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 زنده باد دین بحق حسین 385 قانون الهی بدین الله 385 قانون اساسی الهی 385 شیعه 385 قانون بدین الهی الله 385 سربازه الهی دین 385 با راه دین الهی الله 385 با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام385قانون الله بدین الهی 385 قانون الهی بدین الله 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 قانون الهی بدین الله 385 دین ناب الله محمد علی 385به راه الهی حسین 385 قانون الهی دین الله 385 محورا دین الله385 خداوند به پیامبر وحی فرستاد و پیامبر به علی فرمود743 ان الله لا یهدی القوم الکافرون 743-202 محمد علی = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385
خداوند به پیامبر وحی فرستاد و پیامبر به علی فرمود743 ان الله لا یهدی القوم الکافرون 743-202 محمد علی = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 با قانون الهی دین الله 385 دین ناب الله محمد علی 385
اهل وهابی بار علمی که ندارند روز قیامت متوجه میشوند که غرق در گمراهی بوده اند قیافه هایشان دیدنیست چه حالی به آنها دست می دهد وقتی واقعیت دین 651 -541 عمر ابوبکر= 0 11 دین الهی 110 علی 110 دین الهی 110 علی بوده و پشیمانی هیچ سودی ندارد
به لطف الله هر روز هزاران وهابی شیعه میشوند شیعیان کوفی صفت هم توبه کرده و شیعه واقعی میشوند
به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 آفتین 541 عداوتین541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم971 - 310 عمر =661 عثمان 661 - 231 ابوبکر= 430 مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541شیطان لعینه ها 541 لکه های ننگ شیطان 541 فتنه ها 541 به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 حرام لغمها ملحد دین541 عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 با مذاهبه انحرافی اسلام 541 به ابجد ریاضی قرآن به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم +231 ابوبکر=1202 سه خلیفه کفر اینم آیه قرآن به ابجد شان 1202 ان من المجرمین منتقمون1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202بکافران محض 1202 ارتش کفار1202 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر 541 به ابجد ستمکارترین انسان 1743- 1202 عمر ابوبکرعثمان=541 دشمنه اسلامی 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 آفتین 541مرگ کافر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها فتنه ها 541 اهله شر 541 عمر ابوبکراولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکس های اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 مردان گمراه 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541 به اولین قاصبان احمق پلید 541 نامردان اصلی دین 541 به ابجد آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 میباشند541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزندبه ابجد فتنه ها541عمرابوبکر541دشمنه اسلامی541آفتین 541 عداوتین 541 قاتلی 541عمر ابوبکر امام صادق فرمود مردم هر چه بیشتر برای ظهور قائم آل محمد (عج) دعا کنند خداوند امر فرج را زودتر محقق خواهد نمود انشاء الله385 در دل آئینه ها 385 روی تو پیداست ولی سروری سالاری شاه عالمی مهدی(عج) 313 رمز الله 313به شاه 313 ما میخواهیم در سال 1444 هجری قمری رسما" زیبا ترین تاج شاهی را که در موزه امام رضا ساخته خواهد شد را بسازیم و رسما" سلطان عالم را معرفی کنیم سال 1444 هجری قمری سال تاج گذاری به شاه عالم مهدی تبریک بگوئیم این شاه شاه واقعی حقیقی میباشد امید وارم خداوند در همین سال امر خروج ایشان را در مشهد الرضا محقق گرداند چه کسانی امام مهدی را خیلی دوست دارندپیامبر فرمود جانشینان من 12 نفر ازخانواده اهل بیت من میباشند چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارنداول مادر بزرگوار مولایم مهدی 313 نرجس 313 رمز الله 313 ره حق 313 به شاه 313 رمز الله 313 هر سال 313 روزداریم با 52 جمعه 313+52= 365 روز سال مثل روز روشن حقانیت یاران شیعه مولاء مشخص است چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارندیارن مهدی (عج)نفر 313+72 یاران حسین(ع) = 385 شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 فلسفه دین الله 385 بدین واقعی اسلام 385 دین ناب الله محمد علی 385بمومنان دین اسلام 385 شیعه 385 شیعه 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 با رنگ اسلام385 در دل آئینه ها 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 سربازانه مهدی 385گوهر بحق دین385براه دین حق385 باعقل کل اسلام385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385موسی به هارون 385فلسفه دین الله 385آبروی دین محمدی 385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385 هر سال 52 جمعه 52 +313 روز = 365 روز سال 5+6+3= 14معصوم 313+72 = 385 شیعه385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 شیعه385 را ازراست بخوان میشه583 ابجد5 تن آل عباء به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دین الهی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 مردانی طلایی 365 روز سال 6+5+3= 14 معصوم پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 فلسفه دین الله 385 بدین واقعی اسلام 385 دین ناب الله محمد علی 385بمومنان دین اسلام 385 شیعه 385 شیعه 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 با رنگ اسلام385 در دل آئینه ها 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 سربازانه مهدی 385گوهر بحق دین385براه دین حق385 باعقل کل اسلام385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385موسی به هارون 385فلسفه دین الله 385آبروی دین محمدی 385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385دین حق اسلامی385دین ناب الله محمد علی 385 دین مداری الله 385 اسلام الهیه محمد علی 385شیعه میباشد لطفا از حضرت مهدی تشکر کنید پیامبر فرمود جانشینان من 12 نفر از خانواده اهل بیت من میباشند چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارند اول مادر بزرگوار مولایم مهدی 313 نرجس 313 رمز الله 313 هر سال 313 روز داریم مثل روز روشن حقانیت یاران شیعه مولاء مشخص است 313+72 یاران حسین (ع) = 385 شیعه385 دین مداری الله 385 آبروی دین محمدی 385 هر سال 52 جمعه 52 +313 روز = 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم 313+72 = 385 شیعه385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 شیعه385 را از راست بخوان میشه583 ابجد5 تن آل عباء
به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دین الهی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 مردانی طلایی 365 روز سال 6+5+3= 14 معصوم به ابجد 351 فارسی 351 قرآن 351 +14 معصوم خانواده پیامبر = 365 روز سال امام صادق فرمود مردم هر چه بیشتر برای ظهور قائم آل محمد (عج) دعا کنند خداوند امر فرج را زودتر محقق خواهد نمود انشاء الله385 در دل آئینه ها 385 روی تو پیداست ولی سروری سالاری شاه عالمی مهدی(عج) 313 رمز الله 313به شاه 313 ما میخواهیم در سال 1444 هجری قمری رسما" زیبا ترین تاج شاهی را که در موزه امام رضا ساخته خواهد شد را بسازیم و رسما" سلطان عالم را معرفی کنیم سال 1444 هجری قمری سال تاج گذاری به شاه عالم مهدی تبریک بگوئیم این شاه شاه حقیقی میباشد امید وارم خداوند در همین سال امر خروج ایشان را در مشهد الرضا محقق گرداند چه کسانی امام مهدی را خیلی دوست دارندپیامبر فرمود جانشینان من 12 نفر ازخانواده اهل بیت من میباشند چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارنداول مادر بزرگوار مولایم مهدی 313 نرجس 313 رمز الله 313 ره حق 313 به شاه 313 رمز الله 313 هر سال 313 روزداریم با 52 جمعه 313+52= 365 روز سال مثل روز روشن حقانیت یاران شیعه مولاء مشخص است چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارندیارن مهدی (عج)نفر 313+72 یاران حسین(ع) = 385 شیعه385 هر سال 52 جمعه 52 +313 روز = 365 روز سال 5+6+3= 14معصوم 313+72 = 385 شیعه385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 شیعه385 را ازراست بخوان میشه583 ابجد5 تن آل عباء به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دین الهی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 مردانی طلایی 365 روز سال 6+5+3= 14 معصوم پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 فلسفه دین الله 385 بدین واقعی اسلام 385 دین ناب الله محمد علی 385بمومنان دین اسلام 385 شیعه 385 شیعه 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 با رنگ اسلام385 در دل آئینه ها 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 سربازانه مهدی 385گوهر بحق دین385براه دین حق385 باعقل کل اسلام385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385موسی به هارون 385فلسفه دین الله 385آبروی دین محمدی 385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385دین حق اسلامی385دین ناب الله محمد علی 385 اسلام الهیه محمد علی 385شیعه میباشد لطفا از حضرت مهدی تشکر کنید پیامبر فرمود جانشینان من 12 نفر از خانواده اهل بیت من میباشند چه کسانی حضرت مهدی را بیشتر از همه دوست دارند اول مادر بزرگوار مولایم مهدی 313 نرجس 313 رمز الله 313 هر سال 313 روز داریم مثل روز روشن حقانیت یاران شیعه مولاء مشخص است 313+72 یاران حسین (ع) = 385 شیعه385 هر سال 52 جمعه 52 +313 روز = 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم 313+72 = 385 شیعه385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی 385 شیعه385 را از راست بخوان میشه583 ابجد5 تن آل عباء
ابجد 5 تن آل عباء 583 به ابجد یا انسانیت یا583 شبکه نور 583 این عدد شریف و نورانی را از راست بخوان ابجد 5 تن آل عباء 583 این عدد را جلوی آئینه بگیر میشود 385 شیعه 385 رسول خدا فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 حرفهای حسابی385اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385 فرزندان اهل بیت شیعیان هستند 583یا انسانیت 583از راست بخوان ابجد 5 تن 385 براستی شیعیان قائم آل محمد بحق میباشند { قال رسوالله} کتابی الله و عترتی 1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385
خداوند از کدام دین راضی میباشد به ابجد رضایت دین الهی الله 1587 - 1202 ابوبکرعمرعثمان = 385 شیعه 385 قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلامه بحق محمد20+26 علی =385با گنجینه ناب دینه اسلامی 385 { قال رسوالله} کتابی الله و عترتی 1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = شیعه385 اسلام پیامبر 385با اسلا ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با آل قرآن 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 اهل دین اسلام ناب محمد علی 385گوهر بحق دین 385 براه دین حق 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385 شیعه 385 اسلام پیامبر
به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385 دین ناب الله محمد علی 385به ابجدشهید الله 385 فلسفه دین الله 385 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله = 385 شیعه 385 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 با قانون الهی دین الله 385 قانون اساسی الهی 385 فلسفه دین الله 385 زنده با د دین بحق حسینی 385 شهید الله 385
پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 زنده باد دین بحق حسین 385 قانون الهی بدین الله 385 قانون اساسی الهی 385 شیعه 385 قانون بدین الهی الله 385 سربازه الهی دین 385 با راه دین الهی الله 385 با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام385قانون الله بدین الهی 385 قانون الهی بدین الله 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 قانون الهی بدین الله 385 دین ناب الله محمد علی 385به راه الهی حسین 385 قانون الهی دین الله 385 محورا دین الله385 خداوند به پیامبر وحی فرستاد و پیامبر به علی فرمود743 ان الله لا یهدی القوم الکافرون 743-202 محمد علی = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385
خداوند به پیامبر وحی فرستاد و پیامبر به علی فرمود743 ان الله لا یهدی القوم الکافرون 743-202 محمد علی = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 با قانون الهی دین الله 385 دین ناب الله محمد علی 385
دو مرد در عالم میخواهم یک معادله با قرآن بنویسد و دینش و پیامبرش و امامش اگر ندارد با خاله و عمه اش مثل وهابی ها اگر توانستند فقط یک معادله اسلام نام پیامبر و پیشوایشان را بنویسند که 365 روز سال یا 366 روز سال بشود من دین شما را میپذیرم و به دین شما در خواهم آمد به علم ابجد ریاضی قرآن 365 علمه علی 365 روز سال365 شاه جهان 365نماینده دین اسلامی 365 5+6+3 = 14 معصوم بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر=245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 دینه بحق الله 245 فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245 علی فاطمه میباشنداکنون به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. 47 شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 اسلام ناب محمدی 47و 12 امام با مادرشان کوثر قرآن هم حروف اسمشان 47 و این است اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی47 اسلام ناب محمدی47 شجره مطهره شجره مطهره 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی فرزندان دختر پیامبر که یک سوره بنامش آمده اسامی 12 امام 47 شجره مطهره 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47منظور خانواده رسول خدا 12 امام فرزندان دختر رسول خدا میباشند 47 حروف میباشد شجره مطهره 47 محمدا علی 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47شجره مطهره 47 اسلام ناب محمدی 47 منظور 12 امام شیعه میباشد منظور از شیعه چیست ؟ شین شهید شیداء یا علی مولا به علم ابجد ریاضی قرآن به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +17 نماز +14 معصوم = 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 قال رسول الله 1587 کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکر عثمان = 385 شیعه385 عترت پیامبر میباشد این عدد مقدس 385 را از راست بخوان 583 ابجد 5 تن آل عباء علیه سلام میباشد 583 را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهلبیت پیامبرند 583 مرد الهی دینه اسلام محمد 583 احد عشر 583 ابجد 5 تن آل عباء را از راست بخوانی براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیغمبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد شیعیان فرزندان فاطمه کوثر قرآن میباشند پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 به ابجد رضایت دین الهی الله1587 -1202 منهای سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان =385 برترین دین 926-541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 در میان لشکر عمر سعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده اند. وااسفا! چگونه باید به آنان فهماند که این نماز را سودی نیست، اکنون که تو با باطن قبله سر جنگ گرفته ای؟ به ابجد با باطنه قبله اهل اسلامی 385 چگونه باید این جماعت را از بادیه وهمِ میان ظاهر و باطن رهاند؟ امام باطن قبله است و نماز را باید385 ملک کعبه بدین اسلام 385 نماز به سوی قبله باید گزارد، آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز می گزارد؟ به ابجد 385ملک کعبه بدین اسلام 385به قبله عالم اهل دین 385شیعه 385 شیداء385شهید بدین385 با باطنه قبله اهل اسلامی385 385بقبله عالمه الهی اهل دین 385 385با اسلام ناب محمد علی 385دین ناب الله محمد علی 385 با جان دین های محمد علی 385 باروح اهل اسلام 385صاحب دین ها بحق محمد علی 385 با آل قرآن 385 بدین واقعی اسلام385 دینه حق اسلامی 385 اهل دین اسلام ناب محمد علی 385گوهر بحق دین 385 براه دین حق 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385بدین واقعی اسلام 385با آل قرآن385 معجزه دین اسلامی 385 یا جماله الهی امام مهدی 385به دو ابجد مهدی82امام 82بقبله عالمه الهی اهل دین385یا جماله الهی امام مهدی 385 پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد مورد مهدی امام دوازد هم شیعیان میباشد در آیه 12 یاسین میفرماید امام مبین بدون وحی از قطرات باران و برگ درختان و تمام کلمات شما هم آگاه میباشد در آیه 12 که 23 کلمه میباشد ابجد مهدی هم 23 میباشد و این آیه هم 23 کلمه دارد 23 وکل شیی احصیناه فی امام مبین 23 و خداوند 124 هزار پیامبر فرستاد و همه را خودش انتخاب نمود در آیه 124 بقره اگر گاو تشریف نداری برو ببین نوشته مقام امامت بالاتر از نبوت است درخت انبیاء ثمر داد و گل 14 معصوم و 12 امام و 5 تن خانواده محترم رسول خداست در قرآن خداوند میفرماید من خودم امام را انتخاب کردم نه مردم جاهل و نادان که عمر و ابوبکر رکب وبا توسط عمر رمع در غدیر خم پیامبر دست علی را بعنوان نمایده الهی دین بلند و فرمود من کنتو مولاء فهذا علی مولاء در قرآن خداوند میفرماید انی جاعلک لناس اماما خدا قرار میدهد در بین مردم امام را امام علی مولاء در غدیر بعنوان دوست خداوپیامبر معرفی شد هم در کتب شیعه هم در کتب سنی موجود می باشد نام شیعه در قرآن چندین بار آمده ولی نام سنی و اهل سنت و وهابی حنبلی تنبلی من درآوردی و بجای آن از کلمان خنزیر و کلب نام برده شده و باطل در قرن دوم بعد از پیامبر شیطان پایه گذاری نموده است اهل سنت اصلا" در قرآن نیامده است اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 امام بجهان اهل دین اسلام 385به قبله عالم اهل دین 385شیعه 385 شیداء385 شهید بدین385با جان دین های الهی محمد علی 385شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 این عدد را از راست بخوان 385 ابجد 5 تن آل عباء 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند 385 با اهله اسلام ناب ناب محمدیا 385 خداوند از کدام دین راضی میباشد به ابجد رضایت دین الهی الله 1587 - 1202 ابوبکرعمرعثمان = 385 شیعه 385 قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385 براه حق دینه 385با اهله اسلام ناب ناب محمدیا 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385شیعه 385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 پیامبر فرمود من و علی قبل از خلقت یک نور واحد بودیم به ابجد نور واحد اهل دین 385 خداوند در قرآن مدام از کلمه شیعه نام برده 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با روش دینی385 حرفهای حسابی 385 با دین رسمی 385 به قبله عالم اهل دین 385شیعه 385 شیداء385 شهید بدین385 بیداری های اسلامی 385 اسلام پیامبر385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 385فلسفه دین الله 385شیعه385 فرقه 385فرقه385شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله به قبله عالم اهل دین 385شیعه 385 شیداء385 شهید بدین385کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است یا رسوالله من نمیتوانم کفار قریش را دوست داشته باشم من شما و اهلبیت شما را دوست دارم شما 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 فلسفه دین 319 دین ناب محمد علی 319 +66 بدین = 385 شیعه 385 شهیدبدین 385 شیداء 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385شیعه385حرفهای حسابی 385به قبله عالم اهل دین 385شیعه385شیداء385شهید بدین385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 شیعه385به ابجد اسلام دین ناب محمدی351 فارسی 351 دین واقعی اهل دین 351 فارسی 351 قرآن 351+14 معصوم خانواده محترم پیامبر = 365 روز سال 365+20 محمد =385 شیعه 385فلسفه دین الله 385شیعه385 فرقه 385فرقه385شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله385 به قبله عالم اهلدین385شیعه 385شیداء385شهید بدین385بقبله عالمه الهی اهل دین385یا جماله الهی امام مهدی 385 کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است یا رسوالله من نمیتوانم کفار قریش را دوست داشته باشم من شما و اهلبیت شما را دوست دارم شما 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 فلسفه دین 319 دین ناب محمد علی 319 +66 بدین = 385 شیعه 385 شهیدبدین 385 شیداء 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 حرفهای حسابی 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 شیعه 385به قبله عالم اهل دین 385شیعه 385 شیداء385 شهید بدین385 به ابجد اسلام دین ناب محمدی351 فارسی 351 دین واقعی اهل دین 351 فارسی 351 قرآن 351+14 معصوم خانواده محترم پیامبر = 365 روز سال 365+20 محمد =385 شیعه فلسفه دین الله385 385شیعه385فرقه 385فرقه385شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر منظور از شیعه چیست ؟ شین شهید شیداء یا علی مولا به علم ابجد ریاضی قرآن به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +17 نماز +14 معصوم+20محمد = 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 قال رسول الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد قال رسول الله 1587 کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385 شیعه385 بقبله عالمه الهی اهل دین 385 یا جماله الهی امام مهدی385 عترت پیامبرو قرآن شیعه میباشد این عدد مقدس 385 را از راست بخوان 583 ابجد 5 تن آل عباء علیه سلام میباشد 583 را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهلبیت پیامبرند به ابجد رضایت دین الهی الله1587 -1202 منهای سه خلیفه ابوبکرعمر عثمان =385برترین دین 926-541 عمر ابوبکر =385 شیعه 385 به ابجد قرآن 351 فارسی 351 دین اسلام ناب محمدی 351 باگنجینه نابه دین اسلام 351 +14 معصوم خانواده پیامبر = 365 روز سال 5+6+3 = 14 معصوم 365 + محمد20= 385 شیعه 385 راز اهل عالم 385 این عدد را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند 583 ابجد 5 تن آل عباء را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد یا علی انت و شیعتک هم الفائزون پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد 319امام قبله اهل دین 319شهید 319 اسلامه واقعی 319 بقبله عالمه الهی اهل دین 365 روز سال 5+6+3 = 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن 12 امام 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب 12 امام در 12 و ضرب 14 معصوم در 14 = 196+144+25= 365 روز سال یک معادله دیگر به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال هر دینی توانست ثابت کند دینش بشود 365 روز سال ما با افتخار دینش را می پذیریم دین باید ریشه داشته باشد دین باید نشان داشته باشد دین باید شناسنامه حقیقی داشته باشد به دو ابجد مهدی82امام 82 بقبله عالمه الهی اهل دین 385 یا جماله الهی امام مهدی 385 کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است جمال حضرت خاتم علی مولاء جمال قائم آل محمدی والله ان شاء الله بزودی نور قائم آل محمد جهان را در هم خواهد نوردید و همه انسانها با حقیقت دین به علم ریاضی قرآن به ابجد با حقیقت دین 685-541 عمر ابوبکر = 144 یعنی 114 سوره قرآن +30 جزء آن = 144 ضرب دوازده امام 144 ابجد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعان ولا تفرقو 144 خداوند ساعت را 12 قرار داد ماه های سال هم 12 ماه میباشد به ابجد اسلام 12 حق 12 قلب 12 هوا 12 نجاتبخش12حق12 اسلام 12 حم 12رگهای عصب مغز انسان 12 رگ میباشد سال تحصیل هم 12 سال میباشد ماشینهای قدرتمند هم 12 چرخ دارد قدرت دین در 18 ذالحجه غدیر خم با ولایت علی به واقعیت پیوست ماشینهای قدرتمند 18 چرخ هم بخاطر غدیر خم قدرت اسلام و ولایت علی کننده دره خیبر داماد پیغمبر فقط یک جانشین میتواند جای پیامبر بخوابد و جان او را نجات دهد که علی (ع) این کار را انجام داد اولین نفری که به پیامبر گروید علی (ع) بود امام علی فرمود ابوبکر و عمر تا 41 سالگی بت پرست بودند و بعد از آن دیدند بتها هم دروغ است بی دین ماندند در نامه عمر به معاویه مشخص است این امر دانشمندان میگویند کره زمین به 12 ستون نامرعی استوار است آهن ربا هم دوازده قطب ربایش دارد و سه قطبع منفی دفع کنند خداوند در بدن انسان 5 عضوء شریف و سه عضوء پلید شهوت را داد در قرآن برادران یوسف 12 نفرند خلفای بنی اسرائیل 12 نفر پیامبر فرمود جانشینان من 12 نفر از فرزندان دخترم فاطمه میباشند و نام آنها را گفته است در قرآن ثبع المثانی من القرآن العیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار ذکر شده است 7 دوره کعبه و 7 سنگ به سه شیطان هر شیطان هفت سنگ میزنیم این سه شیطان همان قاصبان ولایت ابوبکر عمر عثمان میباشند به ابجد 337ره اسلام337 قانون دین الله 337اهل دین جانشین محمد مصطفی337قانون دین الله 337کلمه اسلامی اهل دین337 محمد 92+135 فاطمه+110دین الهی=337محمد فاطمه علی 337اسلامه حق محمد 337راه حسین 337 پیامبر خاتم فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385 با اهله اسلام ناب ناب محمدیا 385 خداوند از کدام دین راضی میباشد به ابجد رضایت دین الهی الله 1587 - 1202 ابوبکرعمرعثمان = 385 شیعه 385 قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385 براه حق دینه385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385شیعه 385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 پیامبر فرمود من و علی قبل از خلقت یک نور واحد بودیم به ابجد نور واحد اهل دین 385 خداوند در قرآن مدام از کلمه شیعه نام برده 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با روش دینی385 حرفهای حسابی 385 با دین رسمی 385 بیداری های اسلامی 385 اسلام پیامبر385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 منظور از شیعه چیست ؟ شین شهید شیداء یا علی مولا به علم ابجد ریاضی قرآن به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +17 نماز +14 معصوم+20محمد = 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 قال رسول الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد قال رسول الله 1587 کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385 شیعه385 عترت پیامبرو قرآن شیعه میباشد این عدد مقدس 385 را از راست بخوان 583 ابجد 5 تن آل عباء علیه سلام میباشد 583 را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهلبیت پیامبرند به ابجد رضایت دین الهی الله1587 -1202 منهای سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان =385 برترین دین 926-541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385به ابجد بهترین دین الله اسلام شیعها 1447 - 1202 عمر ابوبکر عثمان = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 منظور علی +فاطمه = 245 اسلامه حق 245 میباشد با بهشتی الله 786-541 = 245 علم ابجد قرآن ریاضی در قرآن تقدیم میکند پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر541 عداوتین 541 مقصرا دین الهی 541 اولین قاصبای پلید دین اسلام 541 بدشمن قاصب541 ناکسین قرآن 541 با مارقین اسلام 541 بدشمن فاسد 541 عهد شکنهای دین 541 نابود گران الدین اسلام 541 دشمنه اسلامی541 قاتلی 541 به ابجد منافقان احمق ملحد 553 -12 امام = 541 عمر ابوبکر امام صادق فرمود شیعیان ما اهل خردند و میفهمند بنیانگذار علم ابجد خداوند توسط جبرئیل به پیامبر و 14 معصوم خانواده پیامبر نازل و کاشف ریاضی قرآن 14 معصوم میباشند قرآن بر اساس علم ریاضی ابجد بنا شده است در آینده شاهد قرآن ریاضی یا ریاضی در قرآن خواهیم بود شخصی به امام صادق فرمود اگر یک آیه به ابجد کبیر و به ابجد صغیر آنهم در یک آیه به ابجد ابوبکر و عمر و عثمان بیاوری امامتت را قبو ل و شما اهل بیت را جانشینان بحق پیامبر میدانم اهل البیت و یطهرکم تطهیرا این آیه اگر در باره اهل وهابی بود تف به رویشان که نیست عالم را بناحق کفر عالم ابوبکر عمر عثمان بودند و این آیه در باره اهل بیت پیامبر نازل شده اهل البیت و یطهرکم تطهیرا در باره اهل بیت پیامبر است و دشمنان اهل بیت خانواده پیامبر قاصبان دین عمر ابوبکر میباشند اینم آیه قرآن به ابجد 1202به شیطان خناسه دین الهی 1202بکافران محض 1202سه قاصب خلافت ناپایدار1202 ابوبکر عمر عثمان بملحد و غافل 1202غافل دین اسلامه 1312-110 دین الهی = 1202 مشرکن کافرن فاسق 1202 آیه 22 سوره سجده 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمانرا سخت عقوبت خواهیم کرد ابجد عمر ابوبکر عثمان 1202میباشد به شیطان خناسه دین الهی 1202خداوند میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم + 231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه کفر 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971 - 310 عمر =661 عثمان 661 - 231 ابوبکر = 430 مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان661-231 ابوبکر= 430 مقصر ابوبکر و عمر طبق معادله ظالم و مقصر از شیطان پست تر بوده اند به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 گرگ منافقینی 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541به ابجد پلید ترین انسان پلید 906- 365 روز سال = عمر ابوبکر541 قلدرا دین اسلامی 541مقصرا دینه اسلام 541 یامقصر پلید دین 541 با نامردان کل عالم 54بدشمنه دینه الهی 541دشمنه اسلامی541 541 کافر پلید دین دین اسلام با دزدان منافق دین اسلام 541 بانامردان کل عالم 541 با مقصر پلید دین 541مقصرا دینه اسلام 541 با نامردان کل عالم 541فاسق گبر پلید دین 541 کافر پلید دین اسلام 541احمقان فاسد دین اسلام 541 فاسق حرامیان 541فاسق جاهل منافق541مجرمین بدین اسلام 541 فاسق کفری 541 احمق نامردیه 541کافر پلید دین اسلام 541عمر ابوبکر541مردان گمراه 541 گمراه نامرد541نامرد گمراه 541بدشمن فاسد 541کافر پلید دین اسلام 541اولین قاصب دین اسلامن541بمنافقین ادیان اسلامی 541به لعین دین حرامیان 541 نفاق حرامیان 541 541دشمنه اسلامی عمر ابوبکر 541 تخم جنا پلید دین 1202در قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون1202 ابجد عمر ابوبکر عثمان 1202 اجنه بشیاطین خناسن 1202 امام علی فرمود کسانی که قصب خلافت میکنند مادران آنها زناکار بوده اند و خود شیطان لعین1202 بمنافقان ملحدکل ادیانه دین اسلام 1202 ابوبکر عمر عثمان 1202 اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 هم به ابجدصغیر 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به ابجد بدین دروغ 1276- 74 فرقه پلید = 1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 آفت کل دین اسلام 737-196 ضرب 14 معصوم = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541چرا دین اسلام 74 فرقه شد ابجد صغیر این آیه 74 و ابجد ابوبکر عمر عثمان هم 74 میباشد اینطور ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 دین اسلام 74 فرقه پلیدشدند که ابجد ابوبکر عمر عثمان با عث 74 فرقه شدن دین شدنداینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه وهابی74 ان من المجرمین منتقمون 74 ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدند74 والشجرتها الملعونه 74 به ابجد عامل تفرقه 926-385 شیعه = 541 عمر ابوبکر به ابجد تفرقه بدین 851-541=310 عمر دشمن اسلامه حق به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971ظالم به دست میآیدبه ابجد تروریست 1276-1202سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدند خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر به ابجد با نا اهله منافق خیانتی 1433-1202 = 231 ابوبکر 231 با پلیدترین ملحدها 772-541= 231ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971ظالم به دست میآید به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان =74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته به ابجد خیانتکاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان = 231 ابوبکر خیانت کاران اهل دین ابوبکر میباشد به ابجد فریب خوردگان پلید اهل دین 1202 سه خلیفه میباشد باستمگرانه ملحدی۸۵۱ -۵۴۱=310 عمر با ستم گران بوده است به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد به ابجد یا دزدان نادان ملحد دینه اسلامی href="http://aaaali110.loxblog.com/post/136" target="_blank"> اسلام 467-541= 74 ابجد سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکرعثمان74دزدا نقض اسلامی۱۰۹۲+ ۱۱۰ علی = ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ عهد خود در جمع غدیر خم شکستند عامل فتنه 676= فتنه عالم 676-135 فاطمه =541 ابوبکرعمر541 مارو عقربو عنکبوت سیاه کی بوودجانشینه رسوله خدا تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکر عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت به ابجد صغیر شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 مقصر 22 بدبختی 22 لعنت 22 ملحد 22 دشمن اسلام 22 دروغ 22 نیرنگ 22 خدعه22 کید 22 کلک22 عمر22 ابابکر22 شیطان 22 عمر 22 این نام عمر چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند ابجد شیطان صفت شما حق را بپذیرید در روز قیامت جواب خدا با من همین امروز عمرها و ابوبکر های وجود دارند که حاضرند برای به قدرت رسیدن تمام جوانان ایران را فدای خود کنند اگر کسی بغیر امام زمان حضرت مهدی برای ایشان جانش را فدا کند بهشتی خواهد بود و در غیر اینصورت دوزخی خواهد بود فقط برای خدا جانتان را فدا کنید با خدا فقط معامله جان کنید نه برای به قدرت رسیدن اگر به قدرت رسیدن خوب بود صاحب این وبلاگ از همه فرماندهان بالاتر است کسانی که دارای علم حقیقت هستند از همه بالاترند خواهش میکنم برادران سپاه قصب جایگاه ما را نکنند که عمر و ابوبکر محسوب میشوند سلاح افراد مرا برگردانند لا اقل از خدا خجالت بکشند شما اگر خوب میفهمیدید این همه فرماندهان هسته ای و نظامی ترور نمی شدند بی خیالی تا بکی چه کسی مسئول است کی میخواهید بفهمید و بدانید امید وارم بیش از این قلب مولایم را به درد نیاورید حضرت مهدی شاگرد اول میخواهد تنبل ها شیعه نیستند به ابجد لااله الا الله 166+92 محمد +110علی +17 رکعت نماز = 385 شیعه شما مسلمان هستی روز قیامت اینجانب و شما اگر تحمت زده باشیم باید جواب خداوند را باید بدهیم آتش دوزخ بد جایگاهی برای 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 اگر دروغ بگویی به ابجد دروغ گو 1216- 14 معصوم خانواده پیامبر را 14 معصوم می گویند =دروغ گو1216-14 معصوم= 1202 عمر ابوبکر عثمان1202 ان من المجرمین منتقمون 1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم نمود در کتاب شما که ادعای مسلمانی میکنی در کتب شما بیش از صد حدیث در رابطه غدیر به ابجد بواقعه غدیر 1398-1202 سه خلیفه= 196 ضرب 14 معصوم 196 دین اسلام 196 اصوله دین196 196با اصله دین 196 به ابجد براستی دین 737-541 عمر ابوبکر = 196 امام بدین الهی 196 اصلاح بدین 196 امام کل دین 196 قلب دین 196دلیل انسانی196امام بدین الهی 196 امام بدین الهی 196 حامی بدین الله 196معجزه ادیانه 196 به ابجد بهترین دینها 737-541 عمر ابوبکر= 196 دین اسلام 196 قلب دین 196 امام کل دین196 به ابجد دینه برحق اسلام 506+541 عمر ابوبکر= 196 ضرب 14 معصوم در خودش 196 ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست آفت کل دین اسلام 737-196 ضرب 14 معصوم = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 مرگ کافر 541 عداوتین541 لعن نفرینا 541 با عقرب افعی 541 شرما 541راه دزدی گمراه دین 541 منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 مقصرا دین الهی 541 و مجرمانه دین اسلام 541 ناکسین قرآن 541 مقصره اصلی دینی اهل دین 737- 196= 1 4 5 ستمکارترین انسان 1743-1202 سه خلیفه = 541 ناکسین قرآن 541 ام شر 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی 541 نفاق گمراه دین 541 ناحق ملحد کفر541چه کسانی حق 14 معصوم را قصب نمودند به ابجد 14 معصوم 1743 - 1202 سه خلیفه = 541 عمر ابوبکر قاصب ولایت 14 معصوم بوده اند 541 کافر پلید دین 541 بدشمن فاسد 541 گمراه نامرد 541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 با منافقینه گبر 541 دزدانه پرروی دین 541 بدشمن فاسد 541 بنامردان قاصب 541 مجرمین بدین اسلام 541 رو سیاهان عالمین 541 فاجرانه دین اسلامی 541 ستمکارترین انسان 1743-1202 سه خلیفه = 541 عمر ابوبکر رکب وبا ابوبکر در آیه 12 یاسین به معرفی امام زمان پیامبر میفرماید هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد به ابجد امام 82 مهدی هم به دو ابجد 82 میباشد و بدون وحی به امر خدا از تمام امور آگاه میباشد وبه همه زبانهای دنیا آگاه و حتی زبان حیوانهای وحشی و اهلی را زبان مادری شما را هم میداند آیه 12 که 23 کلمه دارد مهدی هم به ابجد صغیر 23 میباشد و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 کلمه مهدی 23 امام مبین کسی میباشد که به امر خدا از تمام امور عالم آگاه میباشد مثل پیامبر اگر من و شما معصوم بودیم مثل پیامبر و حضرت امام مهدی می شدیم 124 هزار پیامبر آمد که بگوید آیه 124 سوره بقره میفرماید مقام امامت بالاتر از نبوت است علی در کعبه به دوش رسول خدا رفت و همه بت ها را سرنگون کرد علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را دره خیبر علی برکند از جا ابوبکر رکب وبا عمر غش کرد در جا علی در نماز انگشترش را صدقه داد به گدا ء خداوند آیه فرستاد آنان در در حال رکوع صدقه میدهند علی مولاست هم ثاقی کوثر علی داماد پیغمبرعلی در غدیر خم خداوند به پیامبر دستور داد دست علی را بعنوان مولاء و دوست خدا بالا ببرد و ولایت علی و 14 معصوم را به جهان معرفی نمود تجلیل از اهل بیت پیامبر اسلام 385 پیامبر اسلام 385 اسلام پیامبر 385 شیعه 385 فقط دین اسلام 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 غدیر خم عید و سر بلندی شیعه 385 میباشد قال رسول الله 1587 کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385 شیعه385 عترت پیامبر میباشد این عدد مقدس 385 را از راست بخوان 583 ابجد 5 تن آل عباء علیه سلام میباشد 583 را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهلبیت پیامبرند به ابجد رضایت دین الهی الله1587 -1202 منهای سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان =385 برترین دین 926-541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 به ابجد غدیر 1214 -1202 عمر ابوبکر عثمان = 12 ساعت 12 ماه 12 ولایت 12 امام را نپذیرفتندو مدام توطئه و نقشه قتل پیامبر و علی را میکشیدند 971جانور ان کثیف ها971 ظالم 971 -541 عمر ابوبکر= 430مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان 661 +310 عمر 971 ظالم 971 +231 ابوبکر= 1202 سه خلیفه 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید به ابجد سه خلیفه 1202 ما مجرمین دین را سخت انتقام میگیریم 1202 بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر=245 علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 دینه بحق الله245 افق دین 245 مدار245فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245به ابجد امام 82 بکسی میگویند که به ابجد صغیر و کبیر 82 مهدی 82 امام واقعی دین اسلام حضرت مهدی قائم آل محمد (عج) میباشد به ابجد انتخاب دین الله 1184-1202 سه خلیفه = 82 انتخاب الله امام بدین الهی 196 اصلاح دین 196 اصول دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشدشما مسلمان هستی در کتاب شما بواقعه غدیر 1398-1202 عمر ابوبکر عثمان = 196 ضرب 14 معصوم و شما مسلمان هستی در کتاب شما بواقعه غدیر 1398-1202 = 196 ضرب 14 معصوم 196 دین اسلام 196 اصول دینه 196 خداوند ولایت علی 14 معصوم را به جهان معرفی نمود تجلیل از اهل بیت پیامبر اسلام 385 پیامبر اسلام 385 اسلام پیامبر 385 شیعه 385 فقط دین اسلام 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 غدیر خم عید و سر بلندی شیعه 385 میباشد به ابجد غدیر 1214 -1202 عمر ابوبکر عثمان = 12 ساعت 12 ماه 12 ولایت 12 امام را نپذیرفتندو مدام توطئه و نقشه قتل پیامبر و علی را میکشیدند 971جانور ان کثیف ها 971 ظالم 971 -541 عمر ابوبکر = 430 مقصر 430+231 = 661 عثمان 661 +310 عمر 971 ظالم 971 +231 ابوبکر= 1202 سه خلیفه 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید به ابجد سه خلیفه 1202 ما مجرمین دین را سخت انتقام میگیریم 1202عمر ابوبکر عثمان 1202 و به ابجد امام 82 حضرت مهدی (عج) هم به دو ابجد صغیر و کبیر 82 امام 82 میباشدبه ابجد ولایت مداران 743 - 541 عمر ابوبکر= 202 یعنی محمد 92 +110 علی = 202دین الهی محمد 202 علی +محمد = 202 دین الهی محمد 202 هدف الهی بدین 202 در غدیر محمد علی را به عنوان نماینده الهی الله در غدیر علی (ع) توسط پیامبر انتخاب گردیده است در کتب عمریه موجود میباشد به ابجد خلیفه خدا 1330 -1202سه خلیفه = 128 حسین 128 کل امام ها 128 حسین وصی پیامبر 359 - 231 ابوبکر = 128 حسینبه شما خوش آمد میگوید و میفرمایند برای ظهور مولاء دعا کنید به ابجد به ابجد = دین خدا 669-541 عمر ابوبکر= 128 حسین 128 برای نماز شهید شد علی برای نماز شهید شد 128 یعنی 8ضربدر2+1= 17 رکعت نماز در 5 وقت بنام 5 تن آل عباءاهل آیه قرآن اهل البیت و یطهرکم تطهیرا یک آیه دیگرکه 59 کلمه به ابجد مهدی 59 این آیه هم 59 کلمه دارد بشمار59 و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ ونجعلهم الوارثین این آیه 59 کلمه دارد مهدی هم گل سر سبد 14 معصوم ائمه قرآن وارث دین محمد مهدی صاحب الزمان میباشد والله اگر وهابیان و عمری ها یک آیه اینطور داشتند زبانشان اندازه زبان پلپاسه خوره عمر و ابوبکر رکب وبا که دوسال بیشتر خلافت نکرد چلپاسه خور فقط زبانش دراز بود چگونه میتوانم پیامبر و خانواده اش را رها کنم و به قاصبین خلافت حرامزادگان پلید بچسبم آره اگه لا اقل دوتا آیه بود در باره شان نامشان بود میپذیرفتم آیه به این واضحی اهل بیت را ندید بگیرم و پیرو شیطان و حرامزادگانش باشم حاشا و کلاء اهل سنت که سر از خط علی میتابند عنده شیطان به خدا گمراهند به ابجد امام الهی 128 حسین 128 دین 64+64 = 128 دین دین حسین 128 حسین 128 کل امام ها 128 امام الهی 128 بعدد مقدس شیعه 669 -541 عمر ابوبکر = 128 حسین به ابجد به ابجد دین 64+64= 128 دین دین حسین 128است به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین در غدیر محمد(ص) علی (ع) را به عنوان نماینده الهی الله در غدیر علی (ع) توسط پیامبر انتخاب گردیده است در کتب عمریه موجود میباشد به ابجد هدف خلقته 1220- 1202 عمر ابوبکرعثمان =18 ذالحجه غدیر خم رسول خدا علی را بعنوان دوست خود و خدا انتخاب نمود بابا کف دست نوشته 18 با دست راست مگه دست بیعت نمیدهی خداوند هم در 18 ذالحجه غدیر خم توسط پیامبر محمد مصطفی دست علی را برد بالا دست جانشینه مصطفی این مرتضی ست توسط پیامبر انتخاب شوی بهتر است یا توسط مردم نادان اگه حق را قبول نکنی خواهرتو از تو مرد تره مرد باش و حق را بپذیر با قاصب خلافته 1312- 110 علی = 1202سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه 1202ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم نظرشما را به معادله ظالم و مقصر در علم ابجد قرآن جلب مینمایم خداوند چه قدرت نمایی نموده خالقا حقا که یگانه عالمی قلب مومنین را شاد نمودی و ظالم ومقصر عالم را به ما معرفی نمودی مولاء علی به یاران شیعه میفرمود مقصر و ظالم عالم ابوبکرعمر میباشد منافق به ابجد منافق 271 -40 مغفرت حق = 231 ابوبکر231به ابجد دشمن 394-163 انسانا= 231 ابوبکر این شروره 772-541 عمر ابوبکر= 231 شرور هاین به ابجد قاصبان اهل بیت 1592- 1202 سه خلیفه = 390+271 منافق = 661 عثمان منافق 271-40مغفرت حق = 231 ابوبکر صددرصدمنافق بوده و قصب خلافت نموده منافق 271+39 ابلها =310عمر 310 ابله منافقا 310عمر 310جاهل منافق 310 ابله منافقا 310عمر 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم + 231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه کفر 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971 - 310 عمر =661 عثمان 661 - 231 ابوبکر = 430 مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان661-231 ابوبکر= 430 مقصر ابوبکر و عمر طبق معادله ظالم و مقصر از شیطان پست تر بوده اند به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشد541 عداوتین541 قاتلی541 راه دزدی دزدان فدکه فاطمه 541ابجد عمر ابوبکر 541 بدرد سر دین ها 541 بدرد سری بدین 541 بسرطان نااهل اسلام 541 شماره معکوس آغاز شده و خلق خدا فوج فوج شیعه قائم آل محمد منجی تمام انسانها ان شاء الله بزودی ظهور خواهد نمود و چشم عالمیان را به جمال الهی خود روشن خواهد نمود ایشان از تهران پیام خود را به سراسر عالم منتشر خواهد نمود هر جا امام مهدی باشد صاحب این وبلاگ هم همانجا خواهد بود کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است علی یعنی صراط الله اعظم علی یعنی کتاب الله محکم علی یعنی امام کل عالم علی یعنی تمام دین آدم علی یعنی خدا دارد عزیزی بنام قائم آل محمد(عج)
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی انتخاب جانشین 1567-1202 سه خلیفه ان من المجرمین منتقمون = 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم شاه جهان 365علی نماینده
124 هزار پیامبر شناخته شد خداوند در قرآن میفرماید انی جاعلک لناس اماما خداوند انتخاب میکند برای مردم امام را نه منافقان کور دل بی خدا جانشین پیامبر رامردم انتخاب نمیکنند امام را بلکه خداوند در قرآن میفرماید من قرار میدهم توسط پیامبر امام را در غدیر خم امام علی انتخاب شد پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا برود دوزخی میباشد امام به وحی نیاز ندارد از همه امور به قدرت خدا آگاه میباشد در آیه 12 یاسین میفرماید وکل شیی احصیناه فی امام مبین این آیه 23 کلمه دارد و مهدی هم ابجدش 23 میباشد 124 هزار پیامبر آمد همه را خدا انتخاب نمود توسط پیامبر قبلی در آیه 124 میفرماید مقام امامت بالاتر از نبوت است ابجد صغیر مهدی 23ضربدر کبیر مهدی 59= 1357 انقلاب اسلامی ایران با تائید و نظر حضرت بقیه" الله صورت گرفت این آیه قرآن ابجدکبیر مولایم مهدی 59 میباشد و این آیه هم 59 کلمه میباشد و در باره حضرت مهدی هم میباشد59 و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین59 مهدی 59 حامی 59 زمین 59 ازآن 59 مهدی 59 مهدی امام 12 دوازدهم شیعیان میباشد خداوند دوازده ماه سال را هم بخاطر مهدی 12 قرار دارد ساعت هم 12 ساعت روز است مثل روز روشن است حق با مهدی میباشد اگردعای من امشب به آسمان برسد گمان کنم که خدا هم به دادمان برسد پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 قاتلی 541 عداوتین 541عمر ابوبکر 541مرگ کافر541 ابوبکر دوسال نشده از دنیا رفت به درک اسفله سافلین به ابجد صغیر شیطان 22 عمر 22 شیطان 22 ابابکر 22 دروغ 22 کلک 22 نیرنگ 22 کید 22 خدعه 22 مکارا 22 روبا22 ابابکر 22 رکب وبا 22 سست ایمان22 بنادان پستها دشمن اسلام 22بجاهله 22 احمقه 22بنادانی22 از اسم ابابکر کب را بردار میشه روبا22 عمر 22 رمع 22 اندازه هزار تا گوسفند نفهم بود عمر گوسفند 10سال است عمر هم ده سال نشده در خلافت از دنیا رفت به درک اسفله سافلین به ابجد کبیر 971 971 ظالم -430 مقصر = 541عمر ابوبکر 541 گرگ منافقینی 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآیدظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541+ 430 مقصر = 971 ظالم 971- 661 عثمان = 310 عمر +231 ابوبکر+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید ظالم 971- 661 عثمان = 310عمر لعنت خدا بر ظالم و مقصر عالم مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر 971 ظالم به دست می آید معادله ظالم و مقصر مثل بشگه بت الخلاء میماند هر چه به همش بزنی بو گندش بیشتر در میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید لعنت خدا بر ظالم و مقصر عالم عمر ابوبکر رکب وبا به ابجد صغیر شیطان 22 عمر 22 مقصر 22 ابابکر 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کید 22 کلک 22 خدعه 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 سست ایمانها 22 در آتشه22 دوزخه22 بجاهله22 ابالهبه 22اباجهلت22 عمر22ابابکر22 آشوبگره 22 جنگ طلب22 آدمکشه22 درآتشه 22دوزخه22عمر22ابابکر22 امام علی فرمود درهر حکومتی سران شرورو شرکش دست به توطعه میزنند به ابجد شرارت دین اسلامی 1312-110 علی = 1202 سه خلیفه1202 اینم آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 در قرآن بمجرمین ظالم 1316 - 114 سوره قرآن =1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 متنفرین با منافقند 1202بملحد و غافل 1202 مجرمین احمق پلیده 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر541 فتنه ها 541 بفاسدان مجرمین541 به ریاضی قرآن این گونه معرفی شده اند آیه 22 سوره سجد 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 ظالمی فاسدی بدین 1202بکافران محض 1202کفر عافت قرآن 1202ننگه نفرته کافرانی 1202 با فاسد ترین قاصبه 1202 خار بچشم دینه 1202 بخبیث ابله کل 1202شیاطین کافر گمرا بدین اسلام 1202 بظالمی ملحد نادان 1202 بمجرمین ظالم 1316 - 114 سوره قرآن = 1202 به ابجد خیانتکارا نا اهل اسلامی 1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر به ابجد خیانتکارا نا اهل اسلامی 1512- 310 عمر = 1202 سه خلیفه گمراه به ابجد شرارت دینه اسلامی 1312-110 علی = 310 عمر =منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 عداوتین 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541 دشمنه اسلامی 541به ابجد ظالم 971 - 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 عمر ابوبکر 541 قال رسوالله بعد از من فتنه ها 541 به پا خیزند عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 مقصر 430+231 ابوبکر +310 عمر = 971 ظالم به دست می آید مقصر 430+231= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971 +231 ابوبکر رکب وبا 1202 ابجد سه خلیفه 1202 بکافران محض 1202 خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =رکب وبا =971 ظالم به دست میآید به ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر 22 ابابکر22آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 74 ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان74 اینطور ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 دین اسلام 74 فرقه پلیدشدند که ابجد ابوبکر عمر عثمان با عث 74 فرقه شدن دین شدنداینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه وهابی74 ان من المجرمین منتقمون 74 ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدندبه ابجدخیانت کار عالمی 1433-1202سه خلیفه=231 ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر =22عمر 22شیطان 22ابابکر22بدبختی 22بدیها22لعنت 22ملحد 22منافقان22پیامبر به عمر فرمود اسیران را نکش ولی عمر وقتی به ایران حمله کرد در صحیح مسلم و بخاری موجود میباشد که عمر 145 هزار نفر بی سلاح پیرو جوان را کشت و در شهری 25 هزار نفر را کور کرد و در شهر دیگر تقاضای طلای زنان و دختران جوان نمود برای گرفتن غنایم تا توانست آدم کشت عمر 22 آدمکشه 22 جنگ طلب 22 به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 وهابیت ابله بی دین 541 دشمنه اسلامی 541 قاتلی 541 اهله شر 541 مقصرا دین الهی 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر 541دروغگوهای پلید عالمند 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 به ابجد ظالم 971 - 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 عمر ابوبکر 541 قال رسوالله بعد از من فتنه ها 541 به پا خیزند عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 مقصر 430+231 ابوبکر +310 عمر = 971 ظالم971-541 = 430 مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310عمر = 971 ظالم به دست می آید خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =رکب وبا =971 ظالم به دست میآید با خباثتها 1512 -1202 سه خلیفه = 310عمربه ابجد غارتگران 1852-1202سه خلیفه=651-110علی = 541 عمر و ابوبکر541 دولت عربستان عده زیادی از شاه زاده هایش را زندانی نموده خیلی بی عقلند خود را نماینده اسلام میدانند و در ماه حرام مسلمان کشی راه انداخته اند بخدا خیلی خیلی دیوانه اند بجای جهاد با کفار مسلمانان را میکشند یعنی عمر کودن دائشی شما دولت قاصب عربستان را خائن الحرمین میدانید درست ما شیعیان قائم آل محمد(عج) نماینده واقعی پیامبر و اسلام میباشیم که بخاطر جنگها و فتنه ها ی دین و سران سرکش از مظلومیت شیعه استفاده نموده وهر جا شیعه ای دیدند آن را سرکوب و رهبران آن را مدام به شهادت رسانده اند دیگر وقت آن رسیده که ما شهرهای خود را از وهابیان پس بگیریم مکه مدینه جده متعلق به اهل بیت پیامبر شیعیان میباشدبه ابجد مکیه مدینه جده 196 ضرب 14 معصوم میباشد به ابجد ولایت مداران 743 - 541 عمر ابوبکر= 202 یعنی محمد 92 +110 علی = 202 در غدیر محمد علی را به عنوان نماینده الهی الله در غدیر علی (ع) بوده است در کتب عمریه موجود میباشد حدیث غدیرمن کنت مولاء فهذا علی مولاء هر که من مولای اویم این علی مولای اوست پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385یا الله وصی بحق محمد 385یا الله وصی بحق محمد 385با القرآن385 شیعه385 به اهله محمد فاطمه علی 385 اینم آیه قرآن اکنون به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر فرزندان اهلبیت در آیه اهل البیت دقت بفرمائید حروف اسامی مطهر را به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر فزندان اهلبیت در آیه اهل بیت دقت بفرمائید :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسیاکنون به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. 47 شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 اسلام ناب محمدی 47و 12 امام با مادرشان کوثر قرآن هم حروف اسمشان 47 و این است اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی47 اسلام ناب محمدی47 شجره مطهره شجره مطهره 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی فرزندان دختر پیامبر که یک سوره بنامش آمده اسامی 12 امام 47 شجره مطهره 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47منظور خانواده رسول خدا 12 امام فرزندان دختر رسول خدا میباشند 47 حروف میباشد شجره مطهره 47 محمدا علی 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 مونه بدینی 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر مباشد ابجد 47 اسلام ناب محمدی 47 روح قرآنی 47 اصل دین ها اسلام 47 جان ها قرآن محمد 47 به اصله اسلامی 47 اسلام ناب محمدی 47 با مومن دین اسلام47 مومنان دین اسلام 47 آیاته دینی 47به اصله اسلامی 47 دانش قرآنی 47 اسلام ناب محمدی 47شجره مطهره 47شجره مطهره 47 اسلام ناب محمدی 47 منظور 12 امام شیعه میباشد که در راه است انشاء الله إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ای یوسف
زهرادوازدهمین سوره قرآن هم پادشاه عالم یوسف زهراست بفرما بیا جان عالم به فدایت ای یوسف زهرا بدون نقطه میکنم سخن آغاز =الله محمد علی مهدی ولی الله کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جانه نبی علی ولی قائم آل محمد است امام به کسی میگویند که نامش به ابجد کبیر و صغیر 82 امام 82 میباشد حضرت مهدی و علی جانشینه واقعی 46پیمبر اسلامی 46 میباشد 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه غدیر خم = 110 دین الهی 110 علی 110 نگین 110دین الهی110 علی مولاست منادیه 110دین الهی 110عشق خدا علی ولی الله عامل تفرقه926 بوده است 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمرقال رسوالله (ص) دشمن اسلامه حق فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم به ابجددزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 ابجد سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدا نقض اسلامی۱۰۹۲+ ۱۱۰ علی = ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد1202 با خبیث ملحده 1202 عمر ابوبکرعهد خود در جمع غدیر خم شکستند عامل فتنه 676= فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر مارو عقربو عنکبوت سیاه کی بوود جانشینه رسوله خدا با خباثتها 1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310عمربه ابجد غارتگران 1852-1202سه خلیفه=651-110علی = 541 عمر و ابوبکر541 مردان گمراه541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 قاتلی 541 ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر 22 به ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدند خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته به ابجد خیانتکاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان = 231 ابوبکر خیانت کاران اهل دین ابوبکر میباشد به ابجد فریب خوردگان پلید اهل دین 1202 سه خلیفه میباشد باستمگرانه ملحدی۸۵۱ -۵۴۱=310 عمر با ستم گران بوده است به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد منافق 270-40مغفرت حق = 231 ابوبکر صددرصدمنافق بوده و قصب خلافت نموده منافق 271+41مغفرتا حق=310عمر متکبرین دین 786- 245 اسلامه حق = 541 عمر و ابوبکر در کجای قرآن نوشته سر مسلمانان را ببرند که وهابی { قال رسوالله} کتابی الله و عترتی 1587-1202 عمر ابوبکرعثمان = 385شیعه385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 یا الله وصی بحق محمد 385 به ابجدظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر عمر 541 به ابجد مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر= 971 ظالم به دست میآید 971-310 عمر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست میآید معادله ظالم و مقصر جزو عجایت 8 گانه محسوب میشودخائینیه 786-245 اسلامه حق = 541 عمر ابوبکررکب وبا 541 خائن 721-351 قرآن = 370 شیطان 370-60 پلیدیها =310 عمر= خائنه پلیدها دین های قرآن = 1202 آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان1202 کافرن مشرکن فاسق1202ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان عمر ابوبکرعثمان1202به خیانت کارهای پلید نا اهل بدینی 1512-1202 = 310 عمر مردان نفاق مقصر فاسده دین اسلام 1202دشمنه اسلامی541عمر ابوبکر541 +430 مقصر =971 = ظالم971 + 231 نفاق = 1202ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان 1202بکافران محض 1202اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان1202 ان من المجرمین منتقمون 1202بکافران محض 1202با فاسد ترین دشمن1202 با خبیث ملحده 1202به نامرده ملحد شرور نادان 1202 نااهله شرتری 1202با خبیث نا اهل1202بدترین دشمن اسلام 1202 بمنافق های اشرار دینه اسلامی 1202 نفهم ترین مردان بدینها 1202 حاکمان ظالمه اهل دین ها 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 با کافرانه پلیده ملحدی ستمگر 1202اینم آیه قرآن 1202ان من المجرمین منتقمون1202 با فاسد ترین دشمن 1202مشرکن کافرن فاسق 1202مرگ به خائن نااهله اسلامی 1202 به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد1202بکافران محض1202با فاسدترین دشمن 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 با کافرانه پلیده ملحدی ستمگر1202خداوند میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم1202با ظالمانه نادان ادیان1202تفرقه درادیانه اسلامی 1202سرکشای خائن 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 با ظالمانه نادان ادیان 1202 مشرکن کافرن فاسدن 1202مردانه فاسده دینه اسلام 651-110 علی=541 ان من المجرمین منتقمون1202 مشرکن کافرن فاسق 1202 این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد ان من المجرمین منتقمون 1202به ابجد مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر= 971 ظالم به دست میآیدظالم 971-310 عمر=661 عثمان 661+310 عمر=971 ظالم به دست میآید معادله ظالم و مقصر جزو عجایت 8 گانه محسوب میشود زکم خوردن کسی را تب نگیرد زپر خوردن به روزی صد بمیردتمام دردهای انسان از پرخوری میباشد سرطانها بخاطر اینکه انسان باید اندازه نگه دارد اندازه نگهدار که اندازه نکوست هم لایق دشمن استو هم لایق دوست اگه میخای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی نمکو روغنو شیرینی لشه باعث چربیو قند خون میشه روغنو قندو نمک میکنه مرگت کمک بیا دیگه تو بس کن جعبه شیرینی عوض کن نیم کیلویه بی انصاف دزده سره کوه قاف بیا دیگه تو بس کن روغنتو عوض کن حجامت با رگت کاری نداره عرق با جوش از پوستت درآره حجامت میکندپاگیزه خون را برون آرد زتن درد درون را حجامت چاره درمانو درد است مناسب بهر زن اطفالو مرد است دوای درد امت تنها بوود حجامت حجامت کن سکته نکن حجامت فاتح است مابقی فاتحه حجامت حج امت ما مایل به همکاری با پزشگان عزیز میباشیم لطفا با ما تماس بگیریدعزیز من میشی چرا نشی ما صاحب توانا و قدرتمند امام زیبا و با وقار بنام حضرت مهدی (عج) داریم که ایشان قادر است در یک ثانیه هر حیوان و انسانی و فرشته ای را شیفته کمال و جمال خود کند پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد و از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا برود یکراست به دوزخ میرود هیچ انسانی نمیخواهد دوزخی گردد حتی یهودیها ما که مسلمان روشنفکر شما با هر علمی توانستی ثابت کن که بحق میباشی والله قبول میکنم زمان پیامبر منافقان اهل بیت را یکی پس از دیگری شهید نمودند آیه قرآن هم داریم اهل البیت و یطهر کم تطهیرا بخدا حق را بپذیری خدا خشنود خواهد شد چرا خاموشی علم ریاضی در قرآن ابجد را احترام بگذار و مثل یک مرد حق را بپذیر اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید کمی به خود بیائید و مرد باشید و حق را بپذیرید یعنی شما بدتر از طالبان هستید آنها مثل مرد شیعه شدند شما هم مرد باشید و حق را بپذیرید تا روز قیامت با سر بلندی جواب خدا را بدهید چرا دین اسلام باید 74 فرقه باشد بایدمثل زمان پیامبرفقط 1 فرقه باشد پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385شیعه 385یا الله وصی بحق محمد 385 بخدا اگر اهل وهابی یا هر اسمی دیگر 385 میشد ما میپذیرفتیم مرض که نداریم به ابجد اسلامه حق 245 یعنی علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه میباشد بخدا اگر ابجد عمر و ابوبکر 245 میشد من چاکر شما بودم والله برایم فرقی نمیکند ابجد علی 110 دین الهی 110 بحق 110 میباشد والله اگر ابجد عمر 110 ابابکر 110 میشد من چاکر شما بودم ولی با روشن شدن مسئله مرد باشید و دین حق شیعه را بپذیرید ممنون از شما لعنت خدا بر ظالم و مقصر دین اسلام به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد ابوبکر عمر 541 یعنی ابوبکر 231+310عمر = 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا می خیزند به ابجد فتنه ها 541 عداوتین541 قاتلی541 راه دزدی دزدان فدکه فاطمه 541ابجد عمر ابوبکر 541 بدرد سر دین ها 541 بدرده سره بدین 541 بسرطان نااهل اسلام 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر 541 فتنه ها 541عمر ابوبکر 541 مردان گمراه541به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد ابوبکر عمر 541به ابجدمقصر 430 مقصر430+310 عمر +231 ابوبکر=971 ظالم به دست میآیدظالم971-310 عمر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست میآید971+231 ابوبکر= 1202 به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202 معادله ظالم و مقصر جزو عجایت 8 گانه محسوب میشود ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر 22به ابجد صغیر شیطان22 عمر22 بکذابه22مقصر 22 22هذیان22عمر22 بدبختی22 لامذهب 22قصبی 22عمر 22 ابابکر22 رکب وبا22دروغ22کلک 22کید22 خدعه22 نیرنگ22کلک روباه 22 22احمقه22گمرهه22منکر22عمر22ابابکر22بنامردا22دینها 22دشمن اسلام 22 منافقان 22مجرمان 22شیطان 22بدیها 22 بدبختی22بدیها 22دشمن حق22 سست ایمان 22باابلیس22آدم کشه22 جنگ طلب 22مرگی 22 بدشمن نادان22 دشمن اسلام22 عمر22 22ابابکر22بناحقه22 نابکار22 22حقه باز 22دینها 22بجنایت 22خیانته22 نکبتها 22بمکر22باخدعه 22 بنامرد22دینها22 بنامرد22 پررو22 جاطلبا 22 سرکشها22 کسکشها 22 جنگ طلبا22 نیرنگ22 ناخلفه 22بناحقه22 درآتشه 22دوزخه 22 احمقه22 نابکار22 ابابکر 22 شیطان 22عمر22نیرنگ 22کلک22کج فهم 22نکبتها22 بدزده22 اسلامی 22مکارا22 روباه22باخدعه 22 ناخلفه 22عمر22 بدبختی 22هذیان 22مقصر22احمقه 22شیطان22بناحقه22منافقان22شرمی22بکنی 22 جنگ طلب22آدم کشه22منافقان22فاجرن22عمر 22مجرمان 22عمر 22 ابابکر 22رکب وبا22 نیرنگ22کلک22 کید 22لعنت 22شیطان22عمر22 ابوبکر 22ملحد22دشمن اسلام 22 22عمر 22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بناحقه 22 نابکار دینها 22 شیطان22 نابکار 22دینها22 جنگطلب 22بناحقه 22جنگ طلب22آدمکشه22ناخلفه22بدشمن نادان22 22بناحقه 22 پررو22زیاد22 خواهی22 مکارا22 دشمن حق 22نکبتها22 بنامرد22 نابکار22 پررو22دینها 22مکارا 22بدزده22 اسلامی22جنگطلب22 تباهی22 بدبختی 22بدائشه 22پررو 22نکبتها 22 22شمری22بدزده22 اسلامی 22 22جنگ طلب 22دشمن اسلام22 دشمن حق22بناحقه22پررو22 جاطلبا22 سرکشها 22نکبتها 22جنگطلب 22آدم کشه 22در آتشه22دوزخه 22بناحقه2 2نابحقه 22منافقان 22مجرمان22فاجرن22 لواط22ایدز22 بدبختی22شیطان22 عمر22ابابکر22 لعنت22 بمکر 22 لاشخورا 22 گورخر22 رو باه22 مقصر22 هذیان 22 گویها 22 لعنت باد به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین قاصب اهل بیتی 541 دروغگوهای پلید عالمند 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541به ابجد ظالم 971 - 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 عمر ابوبکر 541 قال رسوالله بعد از من فتنه ها 541 به پا خیزند عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 مقصر 430+231 ابوبکر +310 عمر = 971 ظالم به دست می آید خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =رکب وبا =971 ظالم به دست میآید به ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر 22 ابابکر22آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 74 ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان74 اینطور ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 دین اسلام 74 فرقه پلیدشدند که ابجد ابوبکر عمر عثمان با عث 74 فرقه شدن دین شدنداینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه وهابی74 ان من المجرمین منتقمون 74 ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدندبه ابجدخیانت کار عالمی 1433-1202سه خلیفه=231 ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر =22عمر 22شیطان22ابابکر22بدبختی 22بدیها22لعنت 22ملحد 22منافقان22 ابجدشیطان22بکذابه22مقصر22هذیان22عمر22بدبختی22لامذهب22قصبی22عمر22 ابابکر22 رکب وبا22 دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت تمام ناخلف ها و ناحقها دوسال نشده ازدنیامیروند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به درک فرستاد هر کسی بناحق 22باشد مرسی 22 بنی صدر دوسال نشده پا به فرار گذاشت و هابی تو را خدا بسه گمراهی ابجد شیطان نام عمر ابوبکر است اینقدر بدبخت نباش بدبخت روز قیامت جواب خدا را چه خواهی داد لعنت خدا بر شما احمقان عالم که خیلی بدبخت و شجره ملعونه میباشید این سه خلیفه کافر دین اسلام را 74 فرقه نمودند ابجد ابوبکر عمر عثمان هم 74 میباشد ابوبکر 27 رکب وبا 27 +22 عمر22 عثمان 25 = 74 فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند 74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون74اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیراین آیه ابجد ابوبکرعمر عثمان میباشد 74 ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر 22شیطان22ابابکر22بدبختی 22بدیها 22لعنت 22ملحد22منافقان 22فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر = 74بازم ابجد صغیر ابابکر عمر عثمان 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 اینها که لخت میباشند و حجاب ندارند حیوانات حجابشان از اینها کاملتر است هر کسی خر باشد و حجابش کامل نباشد به این بلاء مبتلاء میشود هر حیوانی ببیند حیوان دیگر لخت بیاید پیشش می پرد روش مالشش میدهد برای تکسیر نسل کرم از خود درخته اگر بی حجابی نشانه تمدن است پس حیوانات از بی حجابها متمدن ترند در حمله عمر به ایران 145 هزار نفر را کشت و 25 هزار نفرراکور کرد و در شهری دیگر گفت طلاها و دختران جوان را بدهید تا بروریم در صحیح مسلم و بخاری موجود میباشد همین کاری که دائش میکند بنظر شما با دشمنان اسلام جنگیدن بهتر از برادر کشی نیست شما کلای خودت را قاضی کن دشمنان اسلام از برادران کوردل چه استفاداه هایی بر علیه اسلام که نمیکنند ما با ید دانا باشیم و در دام شیطان نیفتیم به ابجد دشمنه اسلامی541 فتنه ها 541 اهله شر541 دامه شیاطینه نادان 541دشمنه اسلامی541 مردان گمراه 541 فتنه ها 541 آيات 55 تا 66 سوره انفال قال الله تعالی :وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمىشناسیدشان و خدا آنان را مىشناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده مىشود و بر شما ستم نخواهد رفت(انفال/60)نکته ها این آیه دستور آماده باش همه جانبهى مسلمانان در برابر دشمنان و تهیه هر نوع سلاح، امکانات، وسایل و شیوههاى تبلیغى حتّى شعار و سرود را مىدهد که رعایت این دستورات، سبب هراس کفّار از نیروى رزمى مسلمانان مىشود.پیامبر صلى الله علیه و آله وقتى با خبر شد که در یمن اسلحهى جدیدى ساخته شده، شخصى را براى تهیهى آن به یمن فرستاد. از آن حضرت نقل شده که با یک تیر، سه نفر به بهشت مىروند:در اسلام، مسابقات تیراندازى و اسب سوارى و برد و باخت در آنها جایز شمرده شده تا آمادگى رزمى ایجاد شود.ضمیر «لَهُمْ»، به کفّار و کسانى که در آیهى قبل مطرح بودند و بیم خیانتشان مىرفت، برمىگردد. یعنى در برابر دشمن که همواره احتمال خیانت او حتّى در صورت عهد و پیمان می رودآماده باشیدپیامها مسلمانان باید آمادگى رزمى کامل، از نظر تجهیزات، نفرات و ... داشته باشند و آمادهى مقابله با خیانت و حمله دشمن باشند. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» هدف از آمادگى نظامى، حفظ مکتب و وطن مسلمانان است، نه غارت و استعمار و .... وَ أَعِدُّوا لَهُمْ دولت باید حدّاکثر توان خود را براى تأمین بودجه دفاع از نظام اسلامى و ترساندن دشمنان خدا اختصاص دهد. «مَا اسْتَطَعْتُمْ»
4- تمام مسلمانان باید آمادهى رویارویى با توطئههاى دشمن باشند و دورههاى رزمى را دیده باشند. «1» «مَا اسْتَطَعْتُمْ»
5- همه جا گفتگو و مذاکره کارساز و کافى نیست، گاهى هم باید توان و قدرت به میدان آید. «مِنْ قُوَّةٍ»
6- در هر زمان، پیشرفتهترین امکانات رزمى را براى دفاع آماده کنید و از هیچ چیز فروگذار نکنید، چه قدرت سیاسى و نظامى، چه امکانات تبلیغى و تدارکاتى. «مِنْ قُوَّةٍ»
7- ایجاد رعب در دل دشمن با هر وسیلهاى حتّى با ظاهرسازى لازم است. «مِنْ قُوَّةٍ» در حدیث آمده است: با خضاب کردن موى صورت، دشمن را بترسانید، تا نگویند ارتش اسلام پیر است. «2»
8- براى ارعاب و ترساندن دشمنان، آموزش نظامى براى زنان هم لازم است.
مِنْ قُوَّةٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ
9- به امکانات امروز قانع نباشید و تجهیزات نظامى و دفاعى را تا مرز تهدید
دشمنان گسترش دهید. مِنْ قُوَّةٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ
10- وحدت و یکپارچگى هم نوعى قدرت است، چون با تفرقه، نمىتوان دشمن را ترساند. مِنْ قُوَّةٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ
11- در اسلام، همهى مسلمانان سربازند و بسیج مردمى ضرورى است. أَعِدُّوا، تُرْهِبُونَ، تُنْفِقُوا و ...
12- اسبهاى جنگى، آن روز و ابزار نظامى امروز، باید به حال آماده باش نگهدارى و تغذیه شود. «رِباطِ الْخَیْلِ»
13- هم آمادگى نیروها لازم است، هم تجهیزات. «مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ»
14- اسلام، باید نظام و حکومت داشته باشد، چون بدون آن، دشمنان هراسى ندارند. «تُرْهِبُونَ بِهِ»
15- باید بُنیه دفاعى مسلمانان در زمینههاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، نظامى، عقیدتى و ... چنان قوى باشد که دشمن از هر جهت بترسد و توطئههایش خنثى شود. ( «تُرْهِبُونَ بِهِ»، به طور مطلق بیان شده است)
16- هم ارزشهاى الهى باید حفظ شود و هم حقوق انسانى. «عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»
17- در اسلام، مکتب و کرامت انسانى مطرح است، نه اغراض شخصى، نژادى و قومى. «عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»
18- همهى دشمنان، شناخته شده نیستند. «لا تَعْلَمُونَهُمُ» شاید مراد منافقان باشند، چون همین تعبیر دربارهى آنان هم آمده است. «لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» «1»
19- تنها براى دشمنان شناخته شده برنامهریزى نکنید، بلکه پیشبینى لازم حتّى براى دشمنان ناشناختهى حال و آینده هم داشته باشید. «لا تَعْلَمُونَهُمُ»
20- تأمین قدرت دفاعى، بودجه لازم دارد، موعظه و شعار کافى نیست. «تُنْفِقُوا»
21- مردم باید در بودجهى جنگ و تأمین جبهه، مشارکت کنند و این تنها مخصوص زمان جنگ نیست. وَ ما تُنْفِقُوا ... (آیه مطلق است و مىرساند که مسلمانان باید همواره براى آمادگى، پول خرج کنند.)
22- اسلحه و نفرات کافى نیست، پشتیبانىهاى مالى هم لازم است. «وَ ما تُنْفِقُوا»
23- کمک به جبهه، از هر راهى؛ مالى، جانى، آبرو، اطلاعات، قلم و ... لازم است.
«مِنْ شَیْءٍ»
24- هرگونه تلاش وانفاق وبکارگیرى امکانات براى تقویت بنیه نظامى حکومت اسلامى، از مصادیق انفاق در راه خداست. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
25- به شرطى خیر و برکت انفاق به شما برمىگردد که در راه خدا باشد، نه از روى ریا، سُمعه، خودنمایى و روابط و ملاحظات. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
26- کمکهاى مالى، سبب قدرت امّت مىشود و نتیجهى آن به خود مردم و وضع اقتصادى جامعه و عزّت مسلمانان برمىگردد. «یُوَفَّ إِلَیْکُمْ»
27- تضییع حقوق دیگران و پرداخت نکردن مزد و پاداش کارها به طور کامل، ظلم است. «یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»
ان شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يومنون (55)
الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مره و هم لا يتقون (56)
فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم يذكرون (57)
و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء ان الله لا يحب الخائنين (58)
و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا انهم لا يعجزون (59)
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم و ماتنفقوا من شى ء فى سبيل الله يوف اليكم و انتم لا تظلمون (60)
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم (61)
و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين (62)
و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم (63)
يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين (64)
يا ايها النبى حرض المؤمنين على القتال ان يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و ان يكن منكم مائه يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون (65)
الآن خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا فان يكن منكم مائه صابره يغلبوا مائتين و ان يكن منكم الف يغلبوا الفين باذن الله و الله مع الصابرين (66)
ترجمه آيات
همانا بدترين جنبندگان نزد خدا كسانيند كه كفر ورزيدند، پس آنان ايمان نمى آورند (55)
آنانكه تو با ايشان پيمان بستى آنگاه ايشان در هر بار عهد خود را مى شكنند، و ايشان نمى پرهيزند (56)
پس هر گاه در جنگ بر ايشان دست يافتى (چنان بر ايشان بتاز كه ) به وسيله آنان تارومار شود هر كه پشت سر ايشان است، بلكه متذكر شوند (57)
و اگر بيم داشتى از قومى (مبادا) خيانتى را (مرتكب شوند) پس بيفكن به سويشان (عهدشان را) بطور مساوى كه خدا دوست نمى دارد خيانت كاران را (58)
و كسانى كه كافر شدند به هيچ وجه نپندارند كه پيشدستى (و زرنگى ) كرده اند (نه ) ايشان خدا را به عجز درنمى آورند (59)
و آماده كنيد براى (كار زار با) ايشان هر چه را مى توانيد از نيرو و از اسبان بسته شده كه بترسانيد با آن دشمن خدا و دشمن خود را و ديگران را از غير ايشان كه شما آنان را نمى شناسيد و خدا مى شناسد، و آنچه كه در راه خدا خرج كنيد به شما پرداخت مى شود و به شما ظلم نخواهد شد (60)
و اگر به صلح گرائيدند پس تو نيز به آن گراى و بر خداى توكل كن كه او شنواى داناست (61)
و اگر مى خواهند با تو نيرنگ كنند پس همانا بس است تو را خدا، او كسى است كه تو را به نصرت خود و به وسيله مؤمنين تاييد كرد (62)
و ميان دلهايشان الفت برقرار ساخت، اگر تو آنچه در زمين است همه را خرج مى كردى نمى توانستى ميان دلهايشان الفت بيندازى، و ليكن خدا ميانشان الفت انداخت كه او مقتدرى است شايسته كار (63)
هان اى پيغمبر بس است تو را خدا و كسانى كه از مؤمنين پيرويت كردند (64)
هان اى پيغمبر! تحريض كن مؤمنين را بر كارزار اگر از شما بيست نفر خويشتن دار يافت شوند بر دويست نفر غلبه مى يابند و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند غالب مى شوند، به خاطر اينكه آنان مردمى هستند كه نمى فهمند (65)
اكنون خداوند سبك كرد از شما، و دانست كه در شما ضعفى است، حال اگر از شما صد نفر خويشتن دار يافت شوند بر دويست نفر غلبه پيدا مى كنند، و اگر از شما هزار نفر يافت شوند بر دو هزار نفر غالب مى آيند به اذن خدا و خدا با خويشتن داران است (66)
بيان آيات
احكام و دستوراتى است در باره جنگ و صلح و معاهدات جنگى و نقض آن و غيره، و صدر آهه ها قابل انطباق بر طوايف يهودى است كه در مدينه و اطراف آن مى زيسته اند، چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بعد از هجرتش به مدينه با اين طوايف معاهده بست بر اينكه آنان در مقام اخلال كارى و مكرش برنيامده، و كسى را عليه او كمك نكنند، و در عوض بر دين خود باقى بوده و جانشان از ناحيه آن حضرت در امان باشد. يهوديان اين پيمان را شكستند، آنهم نه يك بار و دو بار، تا آنكه خداوند دستور جنگ با آنان را داد، و كارشان به آنجا كشيد كه همه مى دانيم. و به زودى در بحث روايتى اين فصل پاره اى اخبار راجع به اين موضوع خواهد آمد - ان شاء الله.
بنابراين، از اين آيات، چهار آيه اول با آيات قبل نازل نشده، و بطورى كه از سياق آن استفاده مى شود با آنها متصل نيست، و اما هفت آيه ديگر، آنها نيز اتصالشان به چهار آيه قبل خود و به آيات قبل از آن روشن نيست.
بدترين جنبندگان نزد خداوند كسانى هستند كه در كفر خود استوار بوده ايمان نمى آورند (يهود)
ان شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يومنون
سياق اين كلام در مقام بيان اين است كه اين گروه (يهوديان ) از تمامى موجودات زنده بدترند، و هيچ شك و ترديدى در آن نيست، دليل اينكه در مقام بيان اين معناست اين است كه مطلب را مقيد به قيد (عند الله ) كرده و برگشت اين تقييد به اين است كه مطلب مزبور و هر چيزى كه خداوند به آن حكم و قضاوت كند خطاء در آن راه ندارد، زيرا خودش مى فرمايد: (لا يضل ربى و لا ينسى ).
و اگر كلام را به اين معنا كه (يهود بدترين جنبندگانند) افتتاح كرد براى اين است كه مقصود از اين فصل زنهار دادن و بر حذر داشتن مسلمين از شر ايشان و دفع شر ايشان از مسلمين بوده، و ارتكاز طبيعى مردم بر اين است كه از شرى كه اميد هيچ خيرى در آن نيست پرهيز نمايند و به هر وسيله اى كه صحيح و ممكن باشد آن را از خود دور كنند. و بنا بر دستورى كه بعدا مى دهد و مى فرمايد: (فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم...) مناسب اين بود كه بيان خود را به اين معنا كه ايشان بدترين جنبندگانند افتتاح نمايد.
و اينكه بدنبال جمله (الذين كفروا) فرمود: (فهم لا يومنون ) و فاء تفريع بر سر آن آورد براى اين است كه برساند يكى از اوصاف آنان كه زائيده كفرشان است اين است كه ايمان نمى آورند، و ايمان نياوردن از كفر ناشى نمى شود مگر بعد از آنكه كفر در دل رسوخى كرده باشد كه ديگر اميد برطرف شدن آن قطع شده باشد. بنابراين، كسى كه وضعش چنين است ديگر نبايد انتظار داشت كه ايمان در دلش راه يابد، چون كفر و ايمان ضد يكديگرند.
از اينجا بدست مى آيد كه منظور از (الذين كفروا) (الذين ثبتوا على الكفر آنهايى كه استوار در كفرند) است، و به همين جهت برگشت معناى آيه به مضمون آيه قبلى خودش است كه فرمود: (ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون و لو علم الله فيهم خيرا لاسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون )
علاوه، بعد از آنكه هر دو آيه دلالت كردند بر اينكه شر در نزد خدا منحصرا در طايفه معينى از جنبندگان است، آيه اولى علاوه بر دلالتش بر اينكه اين طايفه به هيچ وجه ايمان نمى آورند خود قرينه است بر اينكه منظور از آيه دومى هم كه فرمود: (الذين كفروا فهم لا يومنون ) اين است كه اين طايفه بر كفر خود ثابت قدم هستند، و به هيچ وجه از آن دست بر نمى دارند.
الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مره و هم لا يتقون
اين آيه نسبت به آيه قبلى و جمله (آنهايى كه كافر شدند) يا بيان است و يا بدل بعض (يهوديهايى كه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) معاهده بستند) از كل (مطلق كفار). و بنا بر بدليت، كلمه (من ) در (منهم ) تبعيضيه خواهد بود و معناى آيه اين مى شود كه : (آن كسانى كه از ميان طايفه كفار با ايشان معاهده بستى ). و اما احتمال اينكه كلمه (من ) زائده بوده و معناى آيه اين باشد: (كسانى كه با ايشان معاهده بستى ) و يا به معناى (مع ) و معنايش اين باشد: (كسانى كه تو با ايشان معاهده بستى احتمال درستى نيست.
و منظور از اينكه فرمود: (كل مرة ) آن چند دفعه اى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با ايشان معاهده بست، يعنى : يهوديان عهد خود را مى شكنند در هر دفعه كه تو با ايشان عهد ببندى، و از خدا در شكستن عهد پروا ندارند، و يا از شما پروا نداشته و از شكستن عهد شما نمى ترسند، و اين خود دليل بر اين است كه شكستن عهد از جانب يهوديان چند دفعه تكرار شده است.
فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم يذكرون
در مجمع البيان گفته : كلمه (ثقف ) به معناى پيروزى و دست يافتن به سرعت و كلمه (تشريد) متفرق ساختن توام با اضطراب است. و اينكه فرمود: (فاما تثقفنهم ) اصل آن (ان تثقفنهم ) بوده، و حرف (ما) كه براى تاكيد است بر سر (ان ) شرطيه در آمده تا مصححى باشد براى اينكه نون تاكيد بر فعل شرط تثقف درآيد، چون سياق كلام براى اين بوده كه در ضمن شرط تاكيد هم بكند.
و منظور از اينكه فرمود: (فشرد بهم من خلفهم ) اين است كه آنچنان عرصه را بر ايشان تنگ كند كه نفرات پشت سر ايشان عبرت گرفته و رعب و وحشت بر دلها چيره گشته و در نتيجه متفرق شوند، و آن اتحادى كه در اراده و رسيدن به هدف داشته و آن تصميمى كه بر قتال با مسلمين و ابطال كلمه حق گرفته بودند از بين برود.
و بنابراين، پس منظور از اينكه فرمود: (لعلهم يذكرون ) اميد به اين معنا است كه نسبت به آثار سوء نقض عهد و فساد انگيزى در زمين و دشمنى با كلمه حق و عاقبت شوم آن تذكر پيدا كنند، و متوجه شوند كه خداوند مردم تبهكار را به سوى هدفشان هدايت نمى كند، و او نقشه هاى خائنان را رهبرى نمى نمايد.
پس آيه شريفه هم به اين معنا اشاره دارد كه بايد با آنان قتال كرد و بعد از غلبه بر ايشان تشديد و سخت گيرى كرد و متفرقشان ساخت. و هم به اينكه دنبال سر ايشان كسانى هستند كه در نقض عهد و انتظار دچار شدن حق و اهل حق به مصائب حالشان نظير حال ايشان است.
دستور مقابله به مثل در برابر پيمان شكنان و مقاتله و نبرد با آنان
و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء ان الله لا يحب الخائنين
(خيانت ) بطورى كه مجمع البيان گفته - به معناى شكستن عهد در چيزيست كه آدمى را در آن امين دانسته باشند. و ليكن اين معنا تنها معناى خيانت در عهد و پيمان است، و اما خيانت به معناى عام عبارتست از نقض هر حقى كه قرارداد شده باشد چه در عهد و چه در امانت. و كلمه (نبذ) به معناى القاء است و در آيه (فنبذوه وراء ظهورهم ) هم به همين معنا است. و كلمه (سواء) به معناى عدالت و برابرى است.
و تركيب (اما تخافن ) مانند تركيب (اما تثقفنهم ) (در آيه قبل ) است و معناى (خوف ) اين است كه علامتهائى از اينكه امرى خطرناك و لازم الاحتراز در شرف وقوع است ظاهر شود. و اينكه فرمود: (ان الله لا يحب الخائنين ) تعليل است براى جمله (فانبذ اليهم على سواء).
و معناى آيه اين است كه : اگر از قومى كه ميان تو و ايشان عهدى استوار گشته ترسيدى كه در عهدت خيانت كرده و آن را بشكنند، و ترست از اين جهت بود كه ديدى آثار آن در حال ظهور است تو نيز عهد ايشان را نزد ايشان بينداز و آنرا لغو كن، و لغويت آنرا به ايشان اعلام هم بكن تا شما و ايشان در شكستن عهد برابر هم شويد، و يا تا اينكه تو در عدالت مستوى و استوار شوى، چون اين خود از عدالت است كه تو با ايشان معامله به مثل كنى، چون اگر بدون اعلام قبلى با ايشان به جنگ در آئى خواهند گفت كه خيانت كرده، و خدا خيانت كاران را دوست نمى دارد.
و خلاصه، اين دو آيه دو دستور الهى است در قتال با كسانى كه عهد ندارند، و عهد را مى شكنند، و يا ترس اين هست كه بشكنند. پس اگر دارندگان عهد از كفار بر عهد خود پايدار نباشند و آنرا در هر بار بشكنند بر ولى امر است كه با ايشان مقاتله نموده و بر آنان سخت گيرى كند، و اگر ترس اين باشد كه بشكنند و اطمينانى به عهد آنان نداشته باشد بايد او نيز لغويت عهد را اعلام نموده و آنگاه به قتال با آنان بپردازد، و قبل از اعلام لغويت آن مبادرت به قتال نكند چه اين خود يك نحوه خيانت است. و اما اگر عهد بستند و آنرا نشكسته و ترس اين هم كه خيانت كنند در بين نباشد البته واجب است عهدشان را محفوظ داشته و احترام كنند، كه خداى تعالى فرموده : (فاتموا اليهم عهدهم الى مدتهم ) و نيز مى فرمايد: (اوفوا بالعقود).
و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا انهم لا يعجزون
كلمه (يحسبن ) قرائت غير مشهور است. و قرائت مشهور آن با تاء خطاب است و خطاب در آن به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و منظور از آن خوشدل ساختن و تقويت قلب آن حضرت است، مانند خطابى كه بعد از چند آيه ديگر است و مى فرمايد: (يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين ) و نيز مانند خطابى كه بعد از چند آيه مورد بحث قرار دارد و مى فرمايد: (يا ايها النبى حرض المؤمنين على القتال ).
كلمه (سبق ) به معناى پيشى گرفتن از كسى است كه مى خواهد خود را به ما برساند. و كلمه (اعجاز) به معناى ايجاد عجز است. و اينكه فرمود: (انهم لا يعجزون ) تعليل جمله (و لا تحسبن...) است. و معنايش اين است كه : اى پيغمبر تو مپندار كه آنان كه كافر شده اند از ما پيشى گرفته اند، و ما نمى توانيم به آنها برسيم، چون اينان نمى توانند خدا را عاجز كنند، چگونه مى توانند و حال آنكه قدرت بر هر چيز منحصرا از آن اوست.
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل...
توضيح مفردات آيه شريفه: (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه...) و معناى آن و بيان اينكه خطاب در در آن عام است و متوجه تمامى مسلمين مى باشد
كلمه (اعداد) به معناى تهيه كردن چيزى است تا انسان با آن چيز به هدف ديگرى كه دارد برسد، كه اگر قبلا آنرا تهيه نديده بود به مطلوب خود نمى رسيد، مانند فراهم آوردن هيزم و كبريت براى تهيه آتش، و نيز مانند تهيه آتش براى طبخ. و كلمه (قوه ) به معناى هر چيزى است كه با وجودش كار معينى از كارها ممكن مى گردد، و در جنگ به معناى هر چيزى است كه جنگ و دفاع با آن امكان پذير است، از قبيل انواع اسلحه و مردان جنگى با تجربه و داراى سوابق جنگى و تشكيلات نظامى. و كلمه (رباط) مبالغه در (ربط) است، و (ربط) همان عقد (گره ) است، با اين تفاوت كه ربط سست تر از عقد و عقد محكم تر از ربط است و (ربطه، يربطه، ربطا) با (رابطه، يرابطه، مرابطه و رباطا) به يك معنا است، چيزى كه هست رباط از ربط رساتر است. و كلمه (خيل ) به معناى اسب است. و (ارهاب ) معنايش نزديك به معناى (تخويف ) مى باشد.
و اينكه فرمود: (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ) امر عامى است به مؤمنين كه در قبال كفار به قدر توانائيشان از تداركات جنگى كه به آن احتياج پيدا خواهند كرد تهيه كنند، به مقدار آنچه كه كفار بالفعل دارند و آنچه كه توانائى تهيه آن را دارند، چون مجتمع انسانى غير از اين نيست كه از افراد و اقوامى داراى طبايع و افكار مختلف تشكيل مى يابد، و در اين مجتمع هيچ اجتماعى بر اساس سنتى كه حافظ منافعشان باشد اجتماع نمى كنند مگر اينكه اجتماع ديگرى عليه منافعش و مخالف با سنتش تشكيل خواهد يافت، و ديرى نمى پايد كه اين دو اجتماع كارشان به اختلاف كشيده و سرانجام به نزاع و مبارزه عليه هم برمى خيزند، و هر يك در صدد برمى آيد كه آن ديگرى را مغلوب كند.
پس با اين حال مساله جنگ و جدال و اختلافاتى كه منجر به جنگهاى خسارتزا مى شود امرى است كه در مجتمعات بشرى گريزى از آن نبوده و خواه ناخواه پيش مى آيد، و اگر اين امر قهرى نبود انسان در خلقتش به قوائى كه جز در مواقع دفاع بكار نمى رود از قبيل غضب و شدت و نيروى فكرى، مجهز نمى شد. پس اينكه مى بينيم انسان به چنين قوائى در بدن و در فكرش مجهز است خود دليل بر اين است كه وقوع جنگ امرى است اجتناب ناپذير، و چون چنين است به حكم فطرت بر جامعه اسلامى واجب است كه هميشه و در هر حال تا آنجا كه مى تواند و به همان مقدارى كه احتمال مى دهد دشمنش مجهز باشد مجتمع صالحش را مجهز كند.
و در تعاليم عاليه دين فطرى اسلام كه دين قيم است و خداى تعالى آن را براى بشر فرستاده حكومتى را براى بشر اختيار كرده كه بايد اسم آنرا حكومت انسانى گذاشت، حكومتى است كه در آن حقوق فرد فرد جامعه را محفوظ و مصالح ضعيف و قوى، توانگر و فقير، آزاد و برده، مرد و زن، فرد و جماعت و بعض و كل را بطور مساوى رعايت كرده است، حكومتش فردى استبدادى نيست تا قائم به خواسته هاى شخص حاكم باشد، و او به دلخواه خود در جان و عرض و مال مردم حكومت كند. و حكومت اكثريت يعنى پارلمانى هم نيست تا بر طبق خواسته اكثر افراد دور زده و منافع ما بقى پايمال شود، يعنى (نصف جمعيت به اضافه يك ) به مراد خود رسيده و (نصف منهاى يك ) آن محروم گردد.
و شايد سر اينكه بعد از خطاب به شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در آيات قبل يعنى آيه (فاما تثقفنهم فى الحرب فشرد بهم من خلفهم ) و آيه (فانبذ اليهم على سواء) و (لا يحسبن الذين كفروا سبقوا) و همچنين قبل از آيه (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها) و غير آن كه خطاب در آنها نيز متوجه شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است خطاب را متوجه عموم مردم كرده و فرموده : (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه ) همين نكته باشد، زيرا گفتيم كه حكومت اسلامى حكومتى است انسانى، به اين معنا كه حقوق همه افراد انسانها را رعايت نموده و به خواسته هاى آنان احترام مى گذارد، و لو هر كه مى خواهد باشد، نه اينكه خواسته هاى افراد را فداى خواسته يك نفر و يا خواسته اكثريت كرده باشد.
و چون چنين است دشمن منافع يك جامعه اسلامى دشمن منافع تمامى افراد است، و بر همه افراد است كه قيام نموده و دشمن را از خود و از منافع خود دفع دهند، و بايد براى چنين روزى نيرو و اسلحه زير سر داشته باشند، تا بتوانند منافع خود را از خطر دست برد دشمن نگهدارند، گو اينكه پاره اى از ذخيره هاى دفاعى هست كه تهيه آن جز از عهده حكومتها بر نمى آيد، و ليكن پاره اى ديگر هم هست كه مسؤ ول تهيه آن خود افرادند، چون حكومت هر قدر هم نيرومند و داراى امكانات زيادى باشد به افراد مردم محتاج است، پس مردم هم به نوبه خود بايد قبلا فنون جنگى را آموخته و خود را براى روز مبادا آماده كنند. پس تكليف (و اعدوا...)، تكليف به همه است.
(ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم ) - اين قسمت از آيه شريفه در مقام بيان تعليل جمله (و اعدوا لهم ) است، و معنايش اين است كه اين قوا و امكانات دفاعى را تدارك ببينيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خود را ترسانيده و از آنان زهر چشم گرفته باشيد، و اگر دشمن دين را هم دشمن خدا و هم دشمن ايشان خواند براى اين بود كه هم واقع را بيان كرده باشد و هم اينكه ايشان را تحريك نموده باشد.
و اينكه فرمود: (و آخرين من دونهم لا تعلمونهم ) دلالت دارد بر اينكه منظور از (آخرين : ديگران ) كه در مقابل اولين است آن افرادى هستند كه مؤمنين از دشمنى آنان بى خبرند، و منظور از (اولين ) آن افرادى هستند كه مؤمنين ايشان را به دشمنى خدا و دشمنى خودشان مى شناسند، و بطورى كه از اطلاق لفظ آيه برمى آيد منظور از (آن افرادى كه مؤمنين ايشان را نمى شناسند) نه تنها آن افراد منافقى هستند كه مؤمنين را به عداوت تهديد مى كنند، و مؤمنين از خطر آنان بى خبرند، چون در ميان مؤمنين علامت و امتيازى نداشته در لباس مؤمنين و در زى ايشان با خود ايشان نماز مى خوانند و روزه مى گيرند، و به حج مى روند، و بحسب ظاهر جهاد مى كنند، بلكه غير منافقين يعنى كفارى را هم كه مؤمنين هنوز مبتلاى به آنان نشده اند شامل مى شود.
معناى اينكه فرموده است : آنچه در راه خدا انفاق كنيد (ازمال و جان) به شما بازگردانده مى شود
و (ارهاب ترساندن ) به وسيله تدارك ديدن نيرو هر چند خود از اغراض صحيحى است كه فوايد بزرگى بر آن مترتب مى شود، و ليكن غرض اصلى از تهيه ديدن قوا ارهاب نيست، و به همين جهت دنبال آن فرمود: (و ما تنفقوا من شى ء فى سبيل الله يوف اليكم و انتم لا تظلمون ) تا تمامى غرض را برساند. چون غرض حقيقى از تهيه نيرو اين است كه به قدر توانائيشان بتوانند دشمن را دفع كنند و مجتمع خود را از دشمنى كه جان و مال و ناموسشان را تهديد مى كند حفظ نمايند. و به عبارت ديگرى كه با غرض دينى نيز مناسب تر است اين است كه به قدر توانائيشان نائره فساد را كه باعث بطلان كلمه حق و هدم اساس دين فطرى مى شود و نمى گذارد خدا در زمين پرستش شود و عدالت در ميان بندگان خدا جريان يابد خاموش سازند.
و اين خود امرى است كه فرد فرد جامعه دينى از آن بهره مند مى شوند، پس آنچه را كه افراد و يا جماعتها در اين راه يعنى جهاد براى احياى امر پروردگار انفاق مى كنند عينا عايد خودشان مى شود، چيزى كه هست صورت آن عوض مى شود؛ چون اگر در راه خدا مال و جاه و يا نعمت ديگرى نظير آن را انفاق كرده باشند، در حقيقت در راه ضروريات زندگى خود خرج كرده، و چيزى نمى گذرد كه همان به اضافه منافع دنيائى و آخرتيش دوباره عايدش مى شود، و اگر جان خود را در اين راه داده باشد در راه خدا شهيد شده و در نتيجه به زندگى باقى و جاودانه آخرت رسيده است، زندگى حقيقى كه جا دارد تمامى فعاليتهاى هر كس در راه به دست آوردن آن باشد.
اين است اثر شهادت و كشته شدن در راه خدا از نظر تعليمات دين، نه افتخار و نام نيك و امثال آن كه احيانا بعضى ها دل خود را به آن خوش كرده و در پاره اى از مقاصد دنيوى خود را به كشتن مى دهند، صاحبان اين فكر هر چند به اين تعليم اسلامى كه جامعه به منزله فرد واحد است كه تمامى اعضايش در نفع و ضرر شريكند توجه دارند، اما اين اشتباه را هم دارند كه خيال كرده اند آن كمال و هدفى كه فطرت بشرى انسان را به منظور رسيدن به آن وادار به زندگى دسته جمعى و تشكيل اجتماع مى كند همان زندگى دنيائى است و بس. آن وقت وقتى پاى دادن جان به ميان مى آيد فكر مى كند اين چكارى است كه من براى اينكه ديگران به لذايذ مادى بهترى برسند خود را به كشتن دهم غافل از اينكه تعليم دينى نتيجه از خود گذشتگى و شهادت را صرف نام نيك و يا افتخار نمى داند، بلكه زندگى ديگرى دائم و جاويدان مى داند.
و كوتاه سخن، تجهيز قوا براى غرض دفاع از حقوق مجتمع اسلامى و منافع حياتى آن است، و تظاهر به آن تجهيزات دشمن را انديشناك مى كند كه خود تا اندازه اى و به نوعى يك نحوه دفاع است، پس اينكه فرمود: (ترهبون به عدو الله و عدوكم ) يكى از فوايد تجهيز قوا را كه عايد جامعه مى شود ذكر مى كند، و اينكه فرمود: (و ما تنفقوا من شى ء فى سبيل الله يوف اليكم و انتم لا تظلمون ) اين معنا را مى رساند كه آنچه را در راه خدا انفاق كرده اند فوت نمى شود بلكه دوباره عايدشان مى شود بدون اينكه حق كسى از ايشان از بين برود.
و اين يعنى جمله (و ما تنفقوا من شى ء فى سبيل الله...) از امثال آيه (و ما تنفقوا من خير يوف اليكم ) عمومى تر است، چون (خير) بيشتر به مال گفته مى شود، و جان را شامل نمى گردد بخلاف آيه مورد بحث كه فرمود: (هر چيزى كه انفاق كنيد).
صلح با دشمن، با توكل بر خداى سميع عليم
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم
در مجمع البيان مى گويد: كلمه (جنوح ) به معناى ميل است، و بال مرغ را هم از اين جهت (جناح ) مى گويند كه مرغ به وسيله آن به يكى از دو طرف خود متمايل و منحرف مى شود، و اينكه در قرآن مى فرمايد: (لا جناح عليه ) معنايش اين است كه اگر فلان كار را بكند به سوى گناه منحرف نشده است. و كلمه (سلم ) - به فتحه سين و كسره آن - به معناى صلح است.
و اينكه فرمود: (و توكل على الله ) تتمه امر به جنوح و همگى در معناى يك امر است و آن اين است كه اگر دشمن به صلح و روش مسالمت آميز رغبت كرد تو نيز به آن متمايل شو و به خدا توكل كن و مترس از اينكه مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافل گير كند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت كنى، چون خداى تعالى شنوا و دانا است. و هيچ امرى او را غافلگير نكرده و هيچ نقشه اى او را عاجز نمى سازد، بلكه او تو را يارى نموده و كفايت مى كند. و آيه (و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله ) نيز همين معنا را اثبات مى كند.
و ما در سابق كه پيرامون معناى توكل بحث مى كرديم گفتيم معناى توكل اين نيست كه انسان به اعتماد به خداى تعالى اسباب ظاهرى را هيچكاره و لغو بداند، بلكه معنايش اين است كه اعتماد قطعى به اسباب نداشته باشد، و بداند آنچه از اسباب ظاهرى سببيتش براى انسان هويدا مى گردد نمونه اى بيش نيست، و چه بسا اسباب ديگرى است كه ما از آن آگاهى نداريم، و سبب تام و تمام كه هرگز از مسببش تخلف نمى پذيرد و حامل اراده خداى سبحان است آن تمامى و مجموع همه اين سببها است.
پس توكل عبارت است از اينكه انسان وثوق و اعتماد خود را متوجه خداى سبحان كند كه همه اسباب عالم بر محور مشيت او دور مى زند، و اين معنا منافات ندارد با اينكه شخص متوكل به اسبابى كه سببيت آنها برايش ظاهر گشته و در دسترس او هستند تمسك بجويد، و چيزى از آنها را وانگذارد تا در نتيجه دچار جهالت شود.
و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين...
اين آيه متصل به آيه قبل است، و به منزله جواب از سؤ الى است كه ممكن است مطرح شود، چون بعد از آنكه خداى سبحان رسول خود را امر به جنوح و تمايل به صلح و سازش كرد - البته در صورتى كه دشمن روى موافقت نشان دهد - و چون راضى به خدعه نشد زيرا خدعه از خيانت در حقوق همزيستى و روابط عمومى است و خداوند خيانت كاران را دوست ندارد از اين رو جاى اين سؤ ال بود كه كسى بپرسد ممكن است تمايل دشمن به صلح و سازش از در خدعه و نيرنگ باشد و دشمن بخواهد بدين وسيله مؤمنين را گيج و گمراه كرده و در موقع مناسب در شرايطى كه در نظر دارند بر ايشان شبيخون بزنند. خداى سبحان در جواب فرموده : اينكه ما تو را امر به توكل كرديم براى همين بود كه بدانى اگر دشمن بخواهد به اين وسيله بتو نيرنگ بزند خدا نگهدار تو است. و در جاى ديگر هم فرموده : (و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره ) (هر كه به خدا توكل جويد (خدا كار او را كار خود دانسته ) و خدا به كار خود مى رسد).
و اين بيان به خوبى دلالت دارد بر اينكه غير آنچه از اسباب طبيعى و عادى كه ما به آن اطلاع پيدا مى كنيم اسباب ديگرى در كار است كه بر وفق صلاح بنده متوكل در جريان است، هر چند اسباب طبيعى و عادى به او خيانت كرده و او را در راه رسيدن به مطلوب حقش مساعدت نكنند.
و اينكه فرمود: (هو الذى ايدك بنصره و بالمؤمنين ) به منزله احتجاج و استدلال بر جمله (فان حسبك الله ) است، و مى خواهد با ذكر شواهدى مساله كفايت خداى تعالى را اثبات كند، و آن شواهد عبارتند از اينكه خدا او را به نصرت خود و به وسيله مؤمنين تاييد كرد، و ميان دلهاى مؤمنين با اينكه همه دشمن يكديگر بودند الفت و مهربانى برقرار ساخت.
و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم...
راغب مى گويد: كلمه (الالف ) به معناى اجتماع يا التيام است، و آيه (الف بينهم ) و همچنين الفت به همين معنا است ؛ و كلمه (الف و آلف ) به معناى مالوف است، آيه (اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم ) نيز به اين معنا است.
خداوند در ضمن ادله اى كه بر مساله كفايت خود نسبت به كسى كه بر او توكل كند اقامه كرده بعد از مساله تاييد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به وسيله مؤمنين اين معنا را ايراد كرده كه او پيغمبر خود (صلى الله عليه و آله ) را با تاليف قلوب مؤمنين كفايت كرده است، و اين دليل مطلق و ملاك در آن عمومى و شامل همه مؤمنين است، هر چند انطباق آيه بر انصار ظاهرتر است ؛ چون خداوند نبى خود (صلى الله عليه و آله ) را به دست انصار تاييد كرد و آنان آن حضرت را منزل داده و يارى كردند، و انصار بودند كه ساليان دراز در ميان خود جنگهاى خونين داشتند، و دو قبيله اوس و خزرج بود كه جنگ معروف (بغاث ) ايشان را به خاك و خون مى كشيد، تا آنكه هر دو طائفه به بركت نزول اسلام در شهر (مدينه ) صلح كرده و با يكديگر برادر شدند.
شرحى در مورد غريزه حب و بغض و تاييد نمودن خداوند پيامبر (ص) را با ايجادالفت بين قلوب مؤمنين
خداوند در چند جاى از كلامش به نعمت تاليف قلوب مؤمنين منت نهاده و در امثال آيه (لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم ) اهميت اين نعمت را بيان كرده است.
آرى، خلقت انسان مفطور بر دوستى نعمت هائى است كه تماميت زندگيش بستگى به وجود آنها دارد، و اين معنا فطرى هر انسانى است كه هر چه را دوست مى دارد براى اين است كه از آن انتفاع مى برد، و اگر هم گاهى ديده مى شود كه منظورش سودى است كه عايد غير گردد در آنجا هم اگر كاملا دقت شود معلوم مى شود كه او هم در اين انتفاع غير، سودى مى برد، و چون دوستدار وجدان (دارا بودن ) است قهرا دشمن فقدان (نادارى ) خواهد بود.
به همين دو صفت غريزى يعنى حب و بغض است كه امر زندگى انسان اداره مى شود، چون اگر انسان همه چيز را حتى اضداد و متناقضات را هم دوست مى داشت زندگيش به كلى باطل مى گشت، و همچنين اگر همه چيز را حتى متنافيات را دشمن مى داشت باز زندگيش باطل مى شد. و از طرفى خداى تعالى خلقت بشر را بر اساس زندگى اجتماعى قرار داده، چون قوا و ابزارى كه در فرد فرد انسان است قاصر از اين است كه تمامى حوايج و ضروريات زندگى او را تامين نمايد و او ناگزير از اين است كه بطور دسته جمعى زندگى كند، و اين نيز بديهى و روشن است كه انسان وقتى مى تواند بطور دسته جمعى زندگى كند كه هر فردى كه داراى امكاناتى از قبيل مال و جاه و يا زينت و جمال و يا هر چيز ديگرى - كه طبايع بشرى براى آن ارزش قائل بوده و يا كم و بيش هواهاى نفسانى به آن تعلق مى گيرد - بوده باشد كه افراد ديگر فاقد آن باشند.
و همين معنا خود اولين چيزى است كه مايه بروز عداوت و دشمنى در دلها و باعث پديد آمدن بخل در نفوس مى شود، و در نتيجه افراد به جان يكديگر افتاده و در جان و عرض و مال يكديگر و تجاوز در هر چيزى كه به آن متنعمند و بر سر آن فعاليت و كشمكش دارند ظلم و تعدى نموده و خود باعث گسترش محروميت ها مى گردند، و آتش خشم و عداوت را در دلهاى خود شعله ور مى سازند.
همه اينها اوصاف و غريره هائى است باطنى كه در دلهاى افراد اجتماع نهفته است، و خواه ناخواه در مسير زندگيشان در خلال اعمال و برخورد فعاليت ها جلوه نموده و بعضى از آنها با بعضى ديگر اصطكاك پيدا مى كند، و همين اصطكاك ها است كه موجب بروز فتنه ها و مصايب اجتماعى گشته مردم را به هلاكت انداخته و زراعت و نسل را به نابودى تهديد مى كند، شاهد اين معنا حوادثى است كه در همه اعصار در ميان همه اقوام جريان داشته است.
و در هر زمان كه هدف هر جامعه و هر امتى بهره مندى از زندگى مادى باشد و فكر و ذكرش محدود در چهار ديوارى زندگى دنيا گردد چنين امتى نمى تواند ماده اين فساد را از ريشه بركند، چون دنيا، دار تزاحم است، و - همانطورى كه گفته شد - قوام اجتماع بر اساس منافع اختصاصى است و استعداد افراد هم مختلف است، و حوادثى كه پيش مى آيد و عوامل موثر و اوضاع و احوال خارج همه در معاش و زندگى آنان دخالت دارند. همچنانكه قرآن در باره تاثير اختلاف اوضاع و احوال در زندگى انسان مى فرمايد: (ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا) و (ان النفس لاماره بالسوء) و نيز مى فرمايد: (و لا يزالون مختلفين الا من رحم ربك و لذلك خلقهم ) و همچنين آياتى ديگر.
و نهايت چيزى كه ممكن است در بسط الفت در افراد انسان و ارضاى دلهاى سرشار از خشم و دشمنى اثر كند مال و يا جاه و يا ساير نعمت هاى دنيوى است كه چون محبوب انسان است ممكن است با دادن آنها تا اندازه اى قانع و ساكتشان كرد، و ليكن اين گونه چيرها تنها در موارد جزئى نافع و مؤ ثر است، و اما دشمنى و كينه هاى عمومى را از دلهايشان نمى زدايد، زيرا آتش غريزه زياده طلبى و بخل كه در دل تمامى افراد هست و در اثر مشاهده پاره اى از مزاياى زندگى در دست ديگران شعله ور مى گردد به هيچ وجه با پول و امثال آن خاموش نمى شود.
علاوه بر اينكه پاره اى از مزايا هست كه قابل بسط بر همه افراد نيست بلكه انفرادى و مختص به افراد انگشت شمارى است، مانند مزيت سلطنت و رياست عاليه و امثال آن. حتى جوامع مترقى و امتهاى متمدن هم نتوانسته اند براى اين درد دوائى به دست آورند و خشم و دشمنى هاى عمومى را ريشه كن كنند، و با اينكه در صدد بوده اند جز به اين مقدار موفقيت حاصل نكردند كه از شدت آن جلوگيرى نموده پيكر اجتماع را تا اندازه اى از شكنجه اين عذاب راحت كنند. و اما دشمنى هاى مربوط به موهبت هاى خصوصى از قبيل رياست و ملك كما كان به شدت خود باقى است، و همچنان با شراره هاى خود دلهائى را مى سوزاند، و همواره عده اى را به جان هم مى اندازد.
تازه اين چاره جوئى هائى كه مى كنند به جامعه خودشان اختصاص دارد و اما جامعه هاى بيرون از جامعه شان به حال آنان اعتنائى نمى شود و از منافع زندگى آنها تنها چيرهائى تامين مى شود كه با منافع خود اين جامعه ها موافقت داشته باشد هر چند از راه ديگر، اقسام مختلف بلاء آنها را فرا گرفته باشد و روزگار با مشقت هاى گوناگون آنان را شكنجه دهد.
مبانى تربيتى اسلام كه با توجيه مؤمنين به سوى حيات حقيقى و جاودان و تمتعات معنوى، بين ايشان الفت و برادرى برقرار مى سازد
در اين ميان امت اسلام است كه خداوند بر او منت نهاده و صفت رذيله بخل را از دلهاى آنها زدوده و ميان دلهاى آنها ايجاد الفت نمود.
آرى، اسلام براى پديد آوردن چنين ملتى نخست مردم را به معارف الهى آشنا ساخت و آن معارف را در ميان آنان منتشر نمود و گوشزد كرد كه زندگى انسانى يك زندگى جاويدان است، و منحصر به اين چند روز مختصر دنيا نيست تا با سپرى شدن آن زندگى انسانى هم سپرى شود. و سعادت در آن زندگى جاودانه مانند زندگى دنيا به بهره مندى از لذائذ مادى و چريدن در چراگاه پست ماديت نيست، بلكه حياتى است واقعى و عيشى است حقيقى كه انسان به آن حيات زنده گشته و در كرامت عبوديت خداى سبحان عيش مى كند، و به نعمت هاى قرب خدا متنعم مى گردد.
صاحب چنين زندگيى در دنيا از آنچه كه از نعمت هاى مادى دنيوى برايش مقدر شده، چه آن نعمتهائى كه از طريق حظ به او مى رسد و چه آنهائى كه از طريق اكتساب تمتع برده و سپس به سوى جوار خدا منتقل گشته در بهشت رضوان او با بندگان شايسته اش درمى آميزد، و به حقيقت زندگى نايل مى شود، همچنانكه فرموده : (و ما الحيوه الدنيا فى الاخره الا متاع ) و (و ما هذه الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحيوان لو كانوا يعلمون ) و (فاعرض عمن تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا ذلك مبلغهم من العلم ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بمن اهتدى ).
پس بر هر مسلمان لازم است كه به پروردگار خود ايمان آورده و تربيت او را بپذيرد و عزم خود را جزم نموده منحصرا آنچه را كه نزد پروردگارش است هدف همت قرار دهد، و چنين فكر كند كه او بنده ايست كه تدبير امورش به دست سرپرست اوست و او خود مالك ضرر و نفع، مرگ و حيات و حشر و نشر خود نيست، و كسى كه وضعش چنين است نبايد به چيزى غير پروردگارش بپردازد، زيرا پروردگارش كسى است كه خيرات و شرور، نفع و ضرر، غناء و فقر و مرگ و زندگى همه به دست اوست.
و نيز بايد در مسير زندگى بر اساس علم نافع و عمل صالح سير كند، و در اين بين اگر به چيزى از مزاياى زندگى دنيوى دست يافت در حقيقت موهبتى است از ناحيه پروردگارش، و اگر هم دست نيافت و از لذائذ مادى محروم شد اجر محروميتش را به حساب پروردگارش بگذارد، زيرا (ما عند الله خير و ابقى ) (آنچه نزد خداست بهتر و باقى تر است ).
البته اين حرف معنايش لغويت اسباب نيست، و با كسب و كار كه فطرت آدمى انسان را به سوى آن و به سوى مقدمات آن از فكر و اراده دعوت نموده و به سعى در تنظيم عوامل و علل رسيدن به مقاصد انسانى و اغراض صحيح زندگى تحريك مى نمايد منافات ندارد و ما توضيح اين معنا را در موارد مختلفى از اين كتاب گذرانديم.
وقتى مسلمانان اين سنت الهى را سنت خود قرار دهند و خواهش دلهاى خود را از تمتع به ماديات كه هدفى حيوانى و غرضى مادى است به سوى اين تمتع معنوى بگردانند كه هيچ تزاحم و محروميتى در آن نيست قهرا خشم و دشمنى از دلهايشان زايل گشته و جانهايشان از بخل و غلبه هوى و هوس رهائى يافته به لطف خدا برادران يكديگر مى شوند، و آنچنان كه بايد رستگار مى گردند، همچنانكه فرموده : (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون، و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا) و نيز فرموده : (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ).
معناى جمله : (حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين)
يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين
در اين آيه نيز مانند آيه قبلى كه فرموده بود: (فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين ) رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را دلخوش مى سازد، و منظور از آن - و خدا داناتر است - اين است كه : خداوند تو را به يارى خودش و بوسيله آنهائى كه از مؤمنان پيرويت كردند از شر دشمنان كفايت مى كند. نه اينكه بخواهد بفرمايد: نصرت خدا و يارى مؤمنين هر دو براى كفايت تو سبب مستقلى هستند. و يا هر دو با هم يك سببند كه اين يك سبب داراى دو جزء است ؛ زيرا توحيدى كه قرآن آنرا به بشر گوشزد كرده با سببيت مستقل مؤمنين منافات دارد.
و چه بسا بعضى ها گفته باشند: معناى آيه اين است كه خدا تو را كفايت مى كند و آنهايى را هم كه پيرويت كردند كفايت مى كند، در حقيقت خواسته اند جمله (و من اتبعك من المومنين ) را بر محل (كاف ) (حسبك ) عطف كنند.
و به هر حال بطورى كه از سياق آيات و از قراين خارجى به دست مى آيد مفاد آيه، تحريك و تشويق مؤمنان است بر كارزار، چون تاثير مؤمنان در كفايت كردنشان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را از شر دشمنان تنها بكار زار كردن است و چيز ديگرى به ذهن نمى رسد.
بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه قبل از جنگ بدر در بيداء نازل شد، و بنابراين قول، آيه شريفه متصل بما بعد خود نخواهد بود، و اما اتصالش بما قبل آن نيز قطعى نيست.
يا ايها النبى حرض المؤمنين على القتال...
كلمه (تحريض )، (تحضيض )، (ترغيب ) و (حث ) همه به يك معنا است. و كلمه (فقه ) با كلمه (فهم ) يك معنا را مى رساند الا اينكه كلمه فقه در رساندن معنا رساتر است.
رمز اينكه يك نفر مؤمن صابر مى تواند بر ده نفر كافر چيره گردد
و اينكه فرمود: (ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين ) مقصود از كلمه (ماتين ) دويست نفر از كفار است، همچنانكه در جمله بعد، كلمه (الف ) را مقيد به كفار نموده. و همچنين در جمله (و ان يكن منكم ماة ) مقصود صد نفر صابر است كه قبلا كلمه (عشرون ) را مقيد بدان كرده بود.
و حرف باء در جمله (بانهم قوم لا يفقهون ) سببيت را مى رساند و ممكن هم هست به اصطلاح ادبى باء آلت باشد، هر چه باشد جمله را تعليليه مى كند و اين تعليل متعلق به كلمه (يغلبوا) است. و معنايش اين است كه : بيست نفر صابر از شما بر دويست نفر از كسانى كه كافر شده اند غالب مى شود، و صد نفر صابر از شما بر هزار نفر از كسانى كه كافر شده اند غالب مى آيند، و اين غلبه به علت اين است كه كفار مردمى هستند كه نمى فهمند.
و همين نبودن فهم در كفار، و در مقابل، بودن آن در مؤمنان باعث شده كه يك نفر از بيست نفر مؤمن بيشتر از ده نفر از دويست نفر كافر به حساب آيد، و بر همين اساس آيه شريفه حكم كلى خود را روى همين حساب برده و مى فرمايد: بيست نفر از مؤمنين بر دويست نفر از كفار غالب مى شوند؛ و سرش اين است كه مؤمنان در هر اقدامى كه مى كنند اقدامشان ناشى از ايمان به خداست، و ايمان به خدا نيرويى است كه هيچ نيروى ديگرى معادل آن نبوده و در برابر آن تاب مقاومت نمى آورد، چون بدست آوردن نيروى ايمان مبنى بر فهم صحيح است، و همين فهم صحيح صاحبش را به هر خلق و خوى پسنديده اى متصف مى سازد، و او را شجاع و با شهامت و پر جرات و داراى استقامت و وقار و آرامش قلب و وثوق به خدا بار مى آورد، چنين كسى اطمينان و يقين دارد به اينكه به هر تقدير چه كشته شود و چه بكشد برد با اوست ؛ زيرا در هر دو تقدير پاداشش بهشت است، و او در خود مصداقى براى مرگ به آن معنائى كه كفار معتقدند و آنرا نابودى مى پندارند نمى بيند.
بخلاف كفار كه اتكاءشان همه بر هواى نفس و اعتمادشان همه بر ظواهرى است كه شيطان در نظرشان جلوه مى دهد، و معلوم است دلهائى كه تمام اعتمادشان بر هوا و هوس است هرگز متفق نمى شوند، و اگر هم احيانا متفق شوند اتفاقشان دائمى نيست، و دوامشان تا جائى است كه پاى جان به ميان نيايد وگرنه از آنجائى كه مرگ را نابودى مى دانند اتفاقشان مبدل به تفرقه مى شود. و بسيار نادر است كه دلى بى ايمان تا پاى جان بر سر هواهاى خود پايدار بماند، مگر اينكه مشاعرش را از دست داده باشد، و گر نه با احساس كمترين خطر از ميدان در مى رود، مخصوصا مخاطرات عمومى كه بطورى كه تاريخ نشان مى دهد زودتر از هر خطر ديگرى اين قبيل مردم را از پاى درمى آورد، مانند از پاى درآمدن مشركان در جنگ بدر، كه با كشته شدن هفتاد نفر همه فرارى شدند، با اينكه عده شان هزار نفر بود، و نسبت هفتاد با هزار تقريبا نسبت يك است به چهارده، پس فرارى شدن ايشان در حقيقت به معناى فرارى شدن چهارده نفر از يك نفر است، و اين نيست مگر بخاطر فقه مؤمنان كه خود علم و ايمان را در بر دارد، و بخاطر جهل كفار كه خود ملازم با كفر و هوى پرستى است.
الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا فان يكن...
يعنى اگر از شما صد صابر باشد بر دويست نفر غلبه مى كند، و اگر صابران از شما هزار نفر باشند بر دو هزار نفر از كفار غلبه مى كنند بر همان اساسى كه در آيه قبلى گذشت.
اثر مستقيم ضعف روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن
و در جمله (و علم ان فيكم ضعفا) منظور از (ضعف )، ضعف در صفات روحى است كه بالاخره به ضعف در ايمان منتهى مى شود. آرى، يقين به حق است كه همه صفات پسنديده موجب فتح و ظفر از قبيل شجاعت و صبر و راى صائب از آن سرچشمه مى گيرد؛ منظور از ضعف اين است، نه ضعف از جهت نفرات و تجهيزات جنگ ؛ چون بديهى است كه مؤمنين همواره در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رو به قوت و زيادى نفرات بودند نه رو به ضعف.
و قيد (باذن الله ) جمله (يغلبوا) را مقيد مى كند، و معنايش اين است كه : خداوند با اينكه شما مردمى با ايمان و صابر هستيد خلاف اين را نمى خواهد. و از همين جا معلوم مى شود كه جمله (و الله مع الصابرين ) نسبت به قيد (باذن الله ) به منزله تعليل آن است.
با در نظر گرفتن اينكه نداشتن فقه و صبر، و همچنين ضعف روحى از علل و اسباب خارجيى است كه در غلبه نكردن و ظفر نيافتن مؤ ثر است، بدون شك از دو آيه مورد بحث بخوبى فهميده مى شود كه حكم در آن دو مبنى بر اوصاف روحيى است كه در مؤمنين و كفار اعتبار شده، و اينكه همان قواى روحى كه در آيه اولى براى يك مؤمن اعتبار شده بود و قوتش به اندازه اى بود كه بر قواى روحى و داخلى ده نفر كافر غلبه مى كرد چيزى نگذشت كه آنقدر پائين آمد تا همان قوا بر بيشتر از قواى روحى دو نفر كافر نمى چربيد يعنى قواى روحى مؤمنين متوسط الحال به نسبت هشتاد در صد كاهش يافت، و بيست مؤمن در برابر دويست كافر كه در آيه اولى اعتبار شده بود در آيه دومى مبدل شد به صد مؤمن در برابر دويست كافر. و صد نفر در برابر هزار نفر آيه اولى در آيه دومى مبدل شد به هزار در برابر دو هزار.
بحث دقيق در عواملى كه بر حسب احوال جارى در مجتمعات بشرى در نفوس انسانها صفات اخلاقى مختلفى ايجاد مى كند نيز آدمى را به اين معنا راهنمائى مى نمايد، براى اينكه هر جامعه خانوادگى و حزبى كه به منظور غرضى از اغراض زندگى مادى و يا دينى تشكيل مى يابد، در اول تشكيل و ابتداى انعقاد به موانع و گرفتاريهائى كه از هر سو اساس آنرا تهديد به انهدام مى كند برمى خورد و در نتيجه قواى دفاعيش بيدار گشته و آماده مى شود تا در راه رسيدن به هدفى كه به نظرش مشروع است پيكار كند، يعنى آن نفسانيات كه انسان را وادار به تحذر از ناملايمات و بذل جان و مال در اين راه مى كند در وى بيدار مى شود.
و همچنين به پيكار خود ادامه داده و شب و روز جان و مال خود را در اين راه صرف مى كند، و باز تجديد قوا نموده پيش مى رود تا آنجا كه براى خود تا اندازه اى استقلال در زندگى فراهم سازد، و تا حدى محيط را مساعد نموده و جمعيتش فزونى يافته آسايش و آرامش پيدا مى كند، و شروع مى كند به عياشى و استفاده از فوايد كوششهايش، در اين هنگام است كه آن قواى روحى كه در همه اعضاء گسترده است و اعضاء را وادار بكوشش و عمل مى كرده آرام گشته رو به سستى مى گذارد.
علاوه، جامعه هر قدر هم افرادش اندك باشند در مساله ايمان و خصوصيات روحى و صفات پسنديده اخلاقى خالى از اختلافات نيستند. بالاخره افرادش در اين باره اختلاف دارند كه يكى قوى است و يكى ضعيف و قهرا هر چه افراد اجتماع بيشتر باشند افراد سست ايمان و بيمار دلان و منافقان نيز بيشتر مى شوند، و كفه ميزان اين طبقه سنگين تر و كفه افراد برجسته سبك تر مى شود.
و در اين مطلب فرقى ميان جمعيت هاى دينى و احزاب دنيوى نيست. آرى، سنت طبيعيى كه در نظام انسانى جريان دارد بر همه اجتماعات يكسان جارى مى شود، تجربه قطعى نيز ثابت كرده كه افرادى كه به خاطر غرض مهمى ائتلاف مى كنند هر قدر عده شان كمتر باشد در مقابل رقبا و مزاحمينشان قوى تر مى باشند و هر قدر گرفتارى و فتنه هايشان بيشتر باشد نشاطشان در كار و كوشش بيشتر و كار و كوششان در اثر سريع تر و تيزتر است. بر عكس هر چه افرادشان بيشتر و رقبا و موانع رسيدن به مقاصدشان كمتر باشد افرادش خمودتر و خواب آلودتر و سفيه تر خواهند بود.
دقت كافى در جنگهاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اين معنا را روشن مى سازد. مثلا در جنگ بدر مسلمانان پيروز شدند با اينكه عده شان به سيصد و بيست نفر نمى رسيد آن هم در كمال فقر و نداشتن قوا و تجهيزات، و عده كفار تقريبا سه برابر آنان بود آن هم با داشتن عزت و شوكت و تجهيزات جنگى، و همچنين در جنگ احد و خندق و خيبر و مخصوصا جنگ حنين كه داستانش از همه عجيب تر بود و خداى تعالى جريان آنرا به بيانى كه جاى ترديد براى هيچ اهل بحثى باقى نگذاشته بيان كرده و فرموده : (و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئا و ضاقت عليكم الارض بما رحبت ثم وليتم مدبرين....)
اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى شده است
و اين آيات بر چند نكته دلالت دارد: اول اينكه اسلام هر قدر در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عزت و شوكت ظاهريش بيشتر مى شد قواى روحى و درجه ايمان و فضائل اخلاقى عامه مسلمين رو به كاهش مى گذاشت، و اين تاثير آنچنان محسوس بود كه بعد از جنگ بدر - به مدتى كم و يا زياد - اين نقصان تا يك پنجم قبل از جنگ بدر رسيد، همچنانكه آيات بعد از آيه مورد بحث تا اندازه اى به اين حقيقت اشاره نموده مى فرمايد: (ما كان لنبى ان يكون له اسرى حتى يثخن فى الارض تريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخره و الله عزيز حكيم لو - لا كتاب من الله سبق لمسكم فيما اخذتم عذاب عظيم...).
دوم اينكه اين دو آيه به حسب ظاهر با هم نازل شده اند، زيرا هر چند از حال مؤمنين در دو زمان مختلف خبر مى دهند، همچنانكه جمله (الان خفف الله عنكم ) بدان اشاره دارد و ليكن مقصود آن دو مقايسه قواى روحى مؤمنان در دو زمان است و سياق آيه دومى طورى است كه با مستقل بودن و جدا بودن از آيه اولى نمى سازد، و صرف اينكه حكمشان مختلف و مربوط به دو زمان مختلف هستند باعث نمى شوند كه در دو زمان نازل شده باشند.
بله، اگر تنها دو حكم تكليفى را مى رساندند و بس البته ظهور در اين داشتند كه دومى از آنها بعد از زمان نزول اولى نازل شده است.
سوم اينكه ظاهر جمله (الان خفف الله عنكم ) - بطورى كه گفته شده است - اين است كه اين دو آيه در مقام بيان حكمى تكليفى مى باشند، چون تخفيف وقتى است كه قبلا تكليفى در ميان باشد، گو اينكه لفظ، لفظ خبر است و ليكن منظور از آن، امر است. و حاصل مراد در آيه اولى اين است كه بايد يكى از شما مسلمين در برابر ده نفر كفار ايستادگى كند، و در آيه دومى اين است كه اينك خداوند در تكليف تخفيف داد و از اين پس بايد يكى از شما در برابر دو نفر از كفار مقاومت كند.
گو اينكه ممكن است در اين گفتار كه : (تخفيف وقتى صحيح است كه قبلا تكليفى در ميان باشد) مناقشه كرد، و ليكن ظهور دو آيه در اينكه دو حكم مختلف مترتب بر زمان را مى رسانند كه يكى بعد از ديگرى و يكى خفيف تر از ديگرى است جاى ترديد نيست.
چهارم اينكه از ظاهر تعليل آيه اولى به فقه و آيه دومى به صبر با در نظر داشتن اينكه مؤمنين مجاهد در هر دو آيه مقيد به صبر شده اند استفاده مى شود كه صبر، يك نفر را در قوت روح برابر دو نفر مثل خود مى سازد و فقه يك نفر برابر پنج نفر مثل خود، و اگر كسى هم فقه داشت و هم صبر قهرا او به تنهائى برابر ده نفر مثل خود مى شود، و البته هيچ وقت صبر بدون فقه تحقق پيدا نمى كند به خلاف فقه كه ممكن است بدون صبر يافت شود.
پنجم اينكه به هر حال در قتال صبر واجب است.
بحث روايتى
در تفسير بيضاوى در ذيل آيه (الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة ) گفته است : منظور يهوديان بنى قريظه است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با ايشان معاهده بست به اينكه دشمنانش را كمك نكنند، و آنان اين معاهده را نقض كرده و مشركين را با دادن اسلحه كمك كردند، و وقتى به ايشان اعتراض شد گفتند: ما اين معاهده را فراموش كرده بوديم. و آنگاه چيزى نگذشت كه باز در جنگ خندق مشركين را يارى كردند و كعب بن اشرف از ميان بنى قريظه به مكه رفت و با مشركين معاهده بست.
مؤلف: اين روايت از ابن عباس و مجاهد نقل شده و از سعيد بن جبير نيز روايت شده كه گفته است : اين آيه در باره شش طائفه از يهود نازل شده كه يكى از آنان طايفه ابن تابوت است. و روشن شدن نقض عهدى كه آيه شريفه به آن اشاره مى كند محتاج به اين است كه در وقايع و حوادثى كه بعد از هجرت به مدينه در مدت هفت سال ميان آنحضرت و يهوديان جريان يافت بطور اجمال سير كرد:
سير اجمالى در حوادث و وقايعى كه بعد از هجرت رسول الله (ص) به مدينه در مدت هفت سال بين آن حضرت و طوائف يهود جريان يافت
بايد دانست كه طوايفى از يهود از دير زمانى از سرزمينهاى خود به حجاز آمده و در آن اقامت گزيده بودند و در آنجا قلعه ها و دژهائى ساخته و به تدريج افراد و اموالشان زياد شده، و موقعيت مهمى به دست آورده بودند.- و ما در جلد اول اين كتاب در ذيل آيه (و لما جاءهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنه الله على الكافرين ) رواياتى درباره اينكه يهوديان در چه زمانى به حجاز هجرت كرده و چطور شد كه اطراف مدينه را اشغال كردند، و اينكه مردم مدينه را بشارت مى دادند به آمدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ايراد كرديم.
و بعد ازآنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مدينه تشريف آورد و همين يهوديان را به اسلام دعوت كرد از پذيرفتن دعوتش سرباز زدند، ناگزير رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با ايشان كه سه طايفه بودند بنام (بنى قينقاع )، (بنى النضير) و (بنى قريظه ) و در اطراف مدينه سكونت داشتند معاهده كرد و ليكن هر سه طايفه عهد خود را شكستند.
اما بنى قينقاع - اين طايفه در جنگ بدر عهد خود را نقض كردند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در نيمه شوال سال دوم هجرت بعد از بيست و چند روز از واقعه بدر به سوى آنان لشكر كشيد و ايشان به قلعه هاى خود پناهنده شدند، و همچنان تا پانزده روز در محاصره بودند تا آنكه ناچار شدند به حكم آن حضرت تن در دهند، و او هر حكمى در باره جان و مال و زن و فرزند ايشان كرد بپذيرند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هم دستور داد تا همه را كت بسته حاضر كنند، و ليكن عبد الله بن ابى بن سلول كه هم سوگند آنان بود وساطت كرد، و در وساطتش اصرار ورزيد و در نتيجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دستور داد تا مدينه و اطراف آنرا تخليه كنند، بنى قينقاع به حكم آن حضرت بيرون شده و با زن و فرزندان خود به سرزمين (اذرعات ) شام كوچ كردند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اموالشان را به عنوان غنيمت جنگى گرفت. و نفراتشان كه همگى از شجاع ترين دلاوران يهود بودند به ششصد نفر مى رسيد.
و اما بنى النضير - اين طايفه نيز با آنحضرت خدعه كردند و آنجناب بعد از چند ماه كه از جنگ بدر گذشت با عده اى از يارانش به ميان آنان رفت، و فرمود: بايد او را در گرفتن خون بهاى يك و يا دو نفر از كلابى ها كه بدست عمرو بن اميه ضمرى كشته شده بودند ياريش كنند. گفتند: ياريت مى كنيم اى ابو القاسم اينجا باش تا حاجتت را برآريم. آنگاه با يكديگر خلوت كرده و قرار گذاشتند كه آن حضرت را به قتل برسانند، و براى اين كار عمرو بن حجاش را انتخاب كردند، كه او يك سنگ آسياب برداشته و آنرا از بلندى به سر آنحضرت بيندازد و او را خرد كند. سلام بن مشكم ايشان را ترساند و گفت : چنين كارى نكنيد كه به خدا سوگند او از آنچه تصميم بگيريد آگاه است، علاوه بر اينكه اين كار، شكستن عهدى است كه ميان ما و او استوار شده.
در اين ميان از آسمان وحى رسيد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از آنچه بنى النضير تصميم گرفته بودند خبردار شده از آنجا برخاسته به سرعت به طرف مدينه رفت، اصحابش از دنبال به او رسيده و از سبب برخاستن و رهسپار شدنش به سوى مدينه پرسيدند، و آنحضرت جريان تصميم بنى النضير را برايشان گفت. آنگاه از مدينه براى آنها پيغام فرستاد كه بايد تا چند روز ديگر از سرزمين مدينه كوچ كنيد و در آنجا سكونت نكنيد، و من اين چند روزه را به شما مهلت دادم اگر بعد از اين چند روز كسى از شما را در آنجا ببينم گردنش را مى زنم. بنى النضير بعد از اين پيغام آماده خروج مى شدند كه منافق معروف عبد الله بن ابى براى آنان پيغام فرستاد كه از خانه و زندگى خود كوچ نكنيد كه من خود دو هزار نفر شمشيرزن دارم همگى را به قلعه هاى شما مى فرستم و تا پاى جان از شما دفاع مى كنند. علاوه بر اين، بنى قريظه و هم سوگندتان از بنى غطفان نيز شما را يارى مى كنند، و با اين وعده ها آنان را راضى كرد.
لذا رئيس آنها حى بن اخطب كسى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرستاد و گفت : ما از ديار خود كوچ نمى كنيم تو نيز هر چه از دستت مى آيد بكن. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تكبير گفت و اصحابش همه تكبير گفتند. آنگاه على (عليه السلام ) را ماءمور كرد تا پرچم برافراشته و با اصحاب خيمه بيرون زده بنى النضير را محاصره كنند، على (عليه السلام ) قلعه هاى بنى النضير را محاصره كرد، و عبد الله بن ابى آنها را كمك نكرد، و همچنين بنى قريظه و هم سوگندانشان از غطفان بيارى ايشان نيامدند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دستور داده بود نخلستان بنى النضير را قطع نموده و آتش بزنند، و اين مطلب بنى النضير را سخت مضطرب كرد ناچار پيغام دادند كه نخلستان را قطع مكن و اگر آنرا حق خودت مى دانى ضبط كن و ملك خودت قرار ده و اگر آنرا ملك ما مى دانى براى ما بگذار. سپس بعد از چند روز اضافه كردند: اى محمد (صلى الله عليه و آله ) ما حاضريم از ديار خود كوچ كنيم بشرطى كه تو اموال ما را بما بدهى. حضرت فرمود: نه، بلكه بيرون برويد و هر يك بقدر يك بار شتر از اموال خود ببريد. بنى النضير قبول نكردند، و چند روز ديگر ماندند تا سرانجام راضى شده و همان پيشنهاد آنحضرت را درخواست نمودند. حضرت فرمود: نه، ديگر حق نداريد چيزى با خود برداريد و اگر ما با يكى از شما چيزى ببينيم او را خواهيم كشت، لذا بناچار بيرون رفته عده اى از ايشان به فدك و وادى القرى رفتند و عده اى ديگر به سرزمين شام كوچ كردند، و اموالشان ملك خدا و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شد و چيزى از آن نصيب لشكر اسلام نشد. و اين داستان در سوره حشر آمده. از جمله كيدهائى كه بنى النضير عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كردند اين بود كه احزابى از قريش و غطفان و ساير قبايل را عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) برانگيختند.
و اما بنى قريظه - اين قبيله در آغاز با اسلام در صلح و صفا بودند تا آنكه جنگ خندق روى داد، و حى بن اخطب سوار شده به مكه رفت و قريش را عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تحريك كرد و طوائف عرب را برانگيخت، از آن جمله به ميان بنى قريظه رفت، و مرتب افراد را وسوسه و تحريك كرده پافشارى مى نمود، و با رئيسشان كعب بن اسد در اين باره صحبت كرد تا سرانجام آنها را راضى كرد كه نقض عهد كرده و با پيغمبر بجنگند بشرطى كه او نيز به ياريشان آمده و بقلعه شان درآيد و با ايشان كشته شود. حى بن اخطب قبول كرد و به قلعه درآمد، بنى قريظه عهد خود را شكسته و با كمك احزابى كه مدينه را محاصره كرده بودند براه افتادند، و شروع كردند به دشنام دادن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و شكاف ديگرى ايجاد كردن.
از آن سو بعد از آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از جنگ احزاب فارغ شد جبرئيل با وحيى از خدا نازل شد كه در آن پيامبر ماءمور شده بود كه بر بنى قريظه لشكر بكشد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لشكرى ترتيب داد. و پرچم لشكر به على (عليه السلام ) سپرد، و تا قلعه هاى بنى قريظه براند و آنها را بيست و پنج روز محاصره كرد وقتى كار محاصره بر آنان سخت شد رئيسشان كعب بن اسد پيشنهاد كرد كه يكى از سه كار را بكنند: يا اسلام آورده و دين محمد (صلى الله عليه و آله ) را بپذيريم، يا فرزندان خود را به دست خود كشته و شمشيرها را برداشته و از جان خود دست شسته و از قلعه ها بيرون شويم و با لشكر اسلام مصاف شويم تا يا بر او دست يافته و يا تا آخرين نفر كشته شويم، و يا اينكه در روز شنبه كه ايشان يعنى مسلمين از جنگ نكردن ما خاطر جمعند بر آنان حمله بريم.
و ليكن بنى قريظه حاضر نشدند هيچيك از اين سه پيشنهاد را قبول كنند، بلكه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پيغام فرستادند كه ابا لبابه بن عبد المنذر را به سوى ما بفرست تا با او در كار خود مشورت كنيم، و اين ابا لبابه همواره خيرخواه بنى قريظه بود، چون همسر و فرزند و اموالش در ميان آنان بودند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ابا لبابه را به ميان آنان فرستاد وقتى او را ديدند شروع كردند به گريه و گفتند: چه صلاح ميدانى آيا ما به حكم محمد تن در دهيم. ابا لبابه به زبان گفت : آرى، و ليكن با دست اشاره به گلويش كرد و فهماند كه اگر به حكم او تن در دهيد تمام افراد شما را خواهد كشت. ابو لبابه خودش بعدها گفته بود كه به خدا سوگند قدم از قدم برنداشتم مگر آنكه فهميدم به خدا و رسولش خيانت كرده ام. خداى تعالى داستان او را به وسيله وحى به پيغمبرش خبر داد.
ابو لبابه از اين كار پشيمان شد و يكسره به مسجد رفته خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و سوگند ياد كرد كه خود را رها نكند تا آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) او را باز كند و يا آنكه همانجا بميرد. داستان توبه او را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رساندند، حضرت فرمود: او را رها كنيد تا خدا توبه اش را بپذيرد، و پس از مدتى خداوند توبه اش را پذيرفت و آيه اى در قبول توبه اش نازل كرد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) او را با دست خود از ستون مسجد باز كرد.
سپس بنى قريظه به حكم رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تن در دادند، و چون با قبيله اوس رابطه دوستى داشتند اوسيان در باره ايشان نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شفاعت كردند و كارشان به اينجا كشيد كه سعد بن معاذ اوسى در امرشان بهر چه خواست حكم كند، هم ايشان بدين معنا راضى شدند و هم رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، لذا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) سعد بن معاذ را با اينكه مجروح بود حاضر كرد.
وقتى سعد بن معاذ در باره ايشان صحبت كرد حضرت فرمود: براى سعد موقعيتى پيش آمده كه در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده اى نترسد. سعد حكم كرد به اينكه مردان بنى قريظه كشته شوند و زنان و فرزندانشان اسير گشته و اموالشان مصادره شود. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حكم سعد را در باره آنان اجراء كرد و تا آخرين نفرشان را كه ششصد و يا هفتصد نفر و به قول بعضى بيشتر بودند گردن زد و جز عده كمى از ايشان كه قبلا ايمان آورده بودند كسى نجات نيافت. تنها عمر بن سعدى جان به سلامت برد آنهم در قضيه شكستن عهد داخل نبود و وقتى اوضاع را دگرگون يافت پا بفرار گذاشت، و از زنان جز يك زن كه سنگ آسياب را بر سر خلاد بن سويد بن صامت كوفته و او را كشته بود و در نتيجه خودش هم اعدام شد بقيه اسير شدند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بعد از آنكه از كار يهوديان بنى قريظه فراغ يافت هر چه يهودى در مدينه بود بيرون كرد و سپس به جانب خيبر لشكر كشيد، چون يهوديان خيبر در مقام دشمنى برآمده و در تحريك احزاب و جمع آورى قبايل عرب عليه آنحضرت فعاليتها كرده بودند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در اطراف قلعه هاى خيبر بار بينداخت، و پس از چند روز ابو بكر را با عده اى از ياران خود به جنگ ايشان فرستاد، و ابو بكر كارى صورت نداد و شكست خورد، روز ديگر عمر را با جمعى روانه كرد او نيز شكست خورد.
در اين هنگام بود كه فرمود: (من فردا پرچم جنگ را به دست مردى مى دهم كه خدا و رسول را دوست مى دارد؛ و خدا و رسول نيز او را دوست مى دارند، به مردى مى دهم كه حمله هايش پى در پى است، سابقه فرار ندارد، و برنمى گردد تا آنكه خداوند اين قلعه ها را به دستش فتح كند) و چون فردا شد پرچم جنگ را به على (عليه السلام ) سپرد و او را به سوى پيكار با يهوديان روانه ساخت. على (عليه السلام ) برابر لشكر دشمن رفت و (مرحب ) را كه جنگجوى معروفى بود به قتل رسانيده و لشكر دشمن را شكست داد. لشكر كفار به درون قلعه گريخته و در را بروى خود بستند، على (عليه السلام ) در قلعه را از جاى كند و خداوند قلعه خيبر را به دست او به روى لشكر اسلام گشود، و اين واقعه بعد از داستان صلح حديبيه در محرم ال هفتم هجرت اتفاق افتاد.
آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) يهوديانى را كه باقى مانده بودند نيز از مدينه و از اطراف آن بيرون كرد، و هر قبيله اى را كه بيرون مى كرد، قبلا از در خيرخواهى مى فرمود اموالشان را بفروشند و بهاى آنها را دريافت نموده (سبك بار روانه شوند) اين بود خلاصه داستان يهود با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ).
و در تفسير عياشى از جابر روايت كرده كه در ذيل آيه (ان شر الدواب عند الله...) گفته است : اين آيه در باره بنى اميه نازل شده كه بدترين خلق خدايند. آرى، بنى اميه كسانى بودند كه از نظر باطن قرآن كافر بوده و كسانى بودند كه ايمان نياوردند.
مؤلف: نظير اين روايت را قمى از ابى حمره از آنحضرت روايت كرده، و اين معنا از باطن قرآن است نه از ظاهر آن چنانكه در روايت تصريح شده.
و در كافى بسند خود از سهل بن زياد از بعضى اصحابش از عبد الله بن سنان از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود سه چيز است كه در هر كس يافت شود او منافق است هر چند روزه بدارد و نماز بخواند، و خود را مسلمان بپندارد. يكى اينكه وقتى امين در كارى شد خيانت كند، و اگر سخن گفت دروغ بگويد، و اگر وعده داد خلف وعده كند،
و خداى تعالى به اين سه مطلب در قرآن كريم اشاره كرده، و در باره خيانت مى فرمايد: (ان الله لا يحب الخائنين خدا خائنان را دوست نمى دارد) و درباره دروغگويان مى فرمايد: (ان لعنه الله على الكاذبين لعنت خدا بر دروغگويان باد). و در باره وفاى به وعده مى فرمايد: (و اذكر فى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و كان رسولا نبيا بياد آر اسماعيل را در كتاب كه او صادق الوعد و رسول و نبى بود).
رواياتى در تفسير آيه : (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه...)
و در تفسير قمى در ذيل آيه (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه...) گفته است كه امام (عليه السلام ) فرموده : مقصود فراهم كردن اسلحه است.
و در تفسير عياشى از محمد بن عيسى از كسى كه نامش را ذكر كرده از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه مزبور فرمود: مقصود شمشير و سپر است.
و در كتاب فقيه از امام صادق (عليه السلام ) بدون سند روايت كرده كه در ذيل همين آيه فرمود: يكى از وسائل نيرومندى خضاب بستن به رنگ سياه است.
و در كافى بسند خود از جابر از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : قومى بر امام حسين بن على (عليهماالسلام ) درآمدند و ديدند كه آن جناب به رنگ سياه خضاب كرده از سبب آن پرسيدند حضرت دست خود را به ريش خود كشيد و آنگاه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در يكى از جنگهائى كه كرد دستور داد لشكريان به رنگ سياه خضاب كنند تا در برابر مشركين قوى شوند.
و در تفسير عياشى از جابر انصارى روايت كرده كه گفت : رسول خدا فرمود: (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ) و مرادش تيراندازى بود.
مؤلف: اين روايت را كافى هم بسند خود از عبد الله بن مغيره و او بدون ذكر سند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت كرده است. زمخشرى هم در ربيع الابرار از عقبه بن عامر و سيوطى در الدر المنثور از احمد، مسلم، ابى داود، ابن ماجه، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابو الشيخ و ابى يعقوب اسحاق بن ابراهيم و همچنين بيهقى از عقبه بن عامر جهنى از آنجناب روايت كرده اند.
و در الدر المنثور است كه ابو داود، ترمذى، ابن ماجه و حاكم - وى سند را صحيح دانسته - و بيهقى از عقبه بن عامر جهنى روايت كرده اند كه گفت : من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه فرمود: خداوند بوسيله يك تيركمان سه طايفه را به بهشت مى برد، يكى سازنده آنرا به شرطى كه از ساختن آن غرض خير داشته باشد، و يكى آن كسى را كه با آن تير خود را در راه خدا مسلح مى كند، و يكى آن كسى را كه آن تير را در راه خدا به كار مى برد.
و نيز مى فرمود: تيراندازى كنيد و سوارى بياموزيد، البته اگر تيرانداز (قابلى ) شويد از فن سواره نظامى بهتر است. و نيز فرمود: هر چيزى كه بنى نوع بشر با آن بازى كند حرام است مگر سه چيز: يكى تمرين تيراندازى و آموختن اينكه چگونه تير را از كمان خود بيرون كند، دوم تربيت اسب خود و تمرين اسب سوارى، و سوم بازى كردن با همسران، چون اينها بازى نيست بلكه حق است. و كسى كه تيراندازى بياموزد و سپس آنرا ترك كند در حقيقت نعمتى را كفران كرده است.
مؤلف: و در اين معانى روايات ديگرى است، و مخصوصا درباره اسب سوارى و تيراندازى و به هر حال اين روايات نمى خواهند شان نزول آيه را بيان كنند بلكه صرف مصداق آنرا اسم مى برند.
و در الدر المنثور است كه سعد، حارث بن ابى اسامه، ابو يعلى، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن قانع در معجم خود و طبرانى، ابو الشيخ، ابن منده و رويانى در مسندش و ابن مردويه و ابن عساكر همگى از يزيد بن عبد الله غريب از پدرش از جدش از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت كرده اند كه در ذيل آيه (و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم ) فرمود: مقصود طائفه جن است و شيطان عقل هيچ كسى را كه اسب فربه در خانه نگه دارد فاسد و خام نمى كند.
مؤلف: در اين معنا روايات ديگرى نيز هست، و خلاصه اين روايات اين است كه مى خواهد ميان جمله (و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم ) با جمله و من رباط الخيل ارتباط برقرار كند، و اين از قبيل تطبيق مصداق با عموم است نه از باب تفسير، و منظور از عدو در آيه، دشمنان انسى از قبيل كفار و منافقين است.
دستور پذيرش صلح در: (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها) موقت بوده و نسخ گرديده است
و نيز در همان كتابست كه ابن مردويه از عبد الرحمن بن ابزى روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آيه را (و ان جنحواللسلم ) قرائت مى فرمود.
و نيز دارد كه ابو عبيد، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه در ذيل جمله (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها) گفته است : اين آيه را آيه (قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر... صاغرون ) نسخ كرده است.
مؤلف: نسخ آيه مزبور به آيه سوره برائت كه مى فرمايد: (اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم بكشيد مشركين را هر جا يافتيد شان ) نيز روايت شده، و خود آيه هم خالى از اشاره به اين معنا نيست كه حكم آن اعتبارش تا مدتى است و هميشگى نيست ؛ براى اينكه مى فرمايد: (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم ).
و در كافى به سند خود از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل همين آيه يعنى آيه (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها) از حضرتش پرسيدم معناى سلم چيست ؟ فرمود: معنايش پذيرفتن و داخل شدن در امر ماست. و در روايت ديگرى فرمود: داخل شدن در امر تو است (در آن امرى كه تو داخل شدى يعنى ولايت ائمه (عليهم السلام ) - مترجم ).
مؤلف: اين روايت از باب تطبيق كلى بر مصداق است. و در الدر المنثور است كه ابن عساكر از ابى هريره روايت كرده كه گفت : بر عرش خدا نوشته شده : (لا اله الا انا وحدى لا شريك لى محمد عبدى و رسولى ايدته بعلى معبودى نيست غير من به تنهائى، و مرا شريكى نيست، محمد بنده و فرستاده من است، كه او را به وسيله على (عليه السلام ) تاييد نمودم ) و اين همان معنائى است كه آيه (هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين ) متعرض آنست.
مؤلف: اين روايت را صدوق هم در كتاب خود معانى الاخبار به سند خود از ابى - هريره، و نيز ابو نعيم در كتاب حليه الاولياء به سند خود از همان مرد روايت كرده اند، و همچنين ابن شهراشوب آنرا با ذكر سند از انس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده است.
و در تفسير برهان از شرف الدين نجفى نقل كرده كه گفته است : تاويل اين آيه را ابو نعيم در حليه الاولياء بسند خود از ابى هريره آورده و گفته است : اين آيه در حق على بن ابى طالب (عليه السلام ) نازل شده و مقصود از كلمه (مؤمنين ) آنحضرت است.
مؤلف: لفظ آيه مساعد با اين تاويل نيست، مگر اينكه بگوئيم منظور از اتباع در جمله (و من اتبعك من المومنين ) پيروى به تمام معنا باشد بطورى كه آن شخص پيرو در هيچ شانى از شؤ ون از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تخلف نداشته باشد، و كلمه (من ) بيانيه نباشد بلكه تبعيض را برساند، كه در اين صورت ممكن است گفته شود مقصود از آن شخص مؤمن، على (عليه السلام ) است، و ليكن تازه معلوم نيست كه با سياق آيه وفق دهد.
چند روايت درباره مراد از (من اتبعك) در آيه شريفه : (يا ايها النبى حسبك الله ومن اتبعك من المؤمنين)
و در الدر المنثور است كه بزار از ابن عباس روايت كرده كه گفت : بعد از آنكه عمر مسلمان شد مشركين گفتند: مسلمانان امروز از ما انتقامشان را گرفتند و خداوند اين آيه را نازل كرد: (يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين).
مؤلف: اين معنا در روايت ديگرى نيز آمده، و ليكن با عقل درست درنمى آيد براى اينكه آن روزهائى كه عمر مسلمان شد وضع رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) طورى نبود كه مصحح چنين خطابى از خداى تعالى باشد. آرى، آن ايام، ايام فتنه و مشقت اسلام بوده، و تا چند سال بعد از آن هم آن شدت و عسرت ادامه داشته است، و رسول خدا (صلى الله عليه وله ) قدرت جنگيدن و مبارزه علنى نداشته تا محتاج ياورى باشد. علاوه، در اين روايات دارد: (عمر چهلمين نفر و يا چهل و چهارمين نفر بوده كه مسلمان شده ) و حال آنكه از ظاهر آيه استفاده مى شود كه در مدينه در ضمن آيات سوره انفال نازل شده، و معلوم است كه عده مسلمين در مدينه از صدها نفر متجاوز بوده است.
و نيز در همان كتابست كه ابن اسحاق و ابن ابى حاتم از زهرى روايت كرده اند كه در تفسير آيه (يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين ) گفته است : اين آيه در باره انصار نازل شده.
مؤلف: اين روايت در نامساعد بودن با سياق آيه مانند دو روايت قبلى است، مگر اينكه مقصود اين باشد كه اين آيه در روزى كه انصار به آنحضرت ايمان آوردند و يا در روزى كه از آنجناب پيروى كردند نازل شده است. علاوه بر اينكه، از ظاهر سياق برمى آيد كه مقصود از آيه دلخوش ساختن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است به وجود گروندگان به او چه مهاجر و چه انصار؛ چون مقصود از آن زمينه چينى براى آيه بعدى است كه مى فرمايد: (مؤمنين را بر كارزار تحريك كن ).
و در تفسير قمى مى گويد: معصوم (عليه السلام ) فرموده : حكم خدا در اوايل بعثت در باره مسلمانان اين بود كه يك نفر از ايشان مى بايستى در برابر ده نفر كافر مقاومت كند و اگر فرار مى كرد مرتكب يكى از گناهان كبيره - يعنى فرار از زحف - شده بود، و بر اين حساب صد نفر از ايشان مى بايستى در برابر هزار نفر مقاومت مى كردند. سپس وقتى خداوند معلوم كرد كه به خاطر ضعفى كه دارند نمى توانند به اين تكليف عمل كنند لذا اين آيه را فرستاد: (الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا فان يكن منكم ماه صابره يغلبوا ماتين ) و بر آنان واجب كرد كه كمترين مرد آنان با دو مرد از كفار مقابله كند و اگر فرار كند مرتكب گناه فرار از زحف شده است، به خلاف اينكه كفار سه نفر باشند كه اگر يك فرد مسلمان از برابر آنان فرار كند مرتكب اين گناه نشده.
مؤلف: در تفسير عياشى از حسين بن صالح از امام صادق از امير المؤمنين (عليه السلام ) قريب به اين مضمون روايت شده، و همچنين در اين معنا روايتى در الدر المنثور به چند طريق از ابن عباس و غير او روايت شده است.
و در الدر المنثور است كه شيرازى در كتاب القاب و ابن عدى و حاكم - وى سند را صحيح دانسته - از ابن عمر روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كلمه (ضعف ) را در آيه (الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا) - با رفع - قرائت كردند.
و تا آنجا که می توانيد نيرو و اسبان سواری آماده کنيد تا دشمنان خدا، ودشمنان خود و جز آنها که شما نمی شناسيد و خدا می شناسد را بترسانيد وآنچه را که در راه خدا هزينه می کنيد به تمامی به شما بازگردانده شود و به شما ستم نشود
ترجمه فولادوند
و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد، تا با اين [تداركات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان- كه شما نمىشناسيدشان و خدا آنان را مىشناسد- بترسانيد. و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مىشود و بر شما ستم نخواهد رفت.
ترجمه مجتبوی
و براى [كارزار با] آنها آنچه مىتوانيد نيرو و اسبان بسته [و زين كرده] آماده سازيد تا بدين وسيله دشمن خدا و دشمن خودتان و ديگرانى جز اينان را كه شما نمىشناسيد خدا آنها را مىشناسد بترسانيد و آنچه در راه خدا انفاق كنيد بتمامى به شما باز دهند و بر شما هيچ ستمى نخواهد شد.
ترجمه مشکینی
و در برابر آنها آنچه توانستيد از نيرو (ى انسانى، سلاحهاى روز و هزينه نبرد) و اسبان بسته و آماده شده (وسايط نقليه مناسب) آماده سازيد كه بدين وسيله دشمن خدا و دشمن خود و دشمنان ديگرى را غير آنها كه شما آنها را نمىشناسيد، خداوند آنها را مىشناسد، بترسانيد. و هر چيزى كه در راه خدا انفاق كنيد (در روز جزا) به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما هرگز ستم نمىرود (از حقتان كاسته نمىشود)
ترجمه بهرام پور
و تا مىتوانيد در برابر آنها نيرو و اسبهاى آماده و زين كرده، بسيج كنيد تا با آن، دشمن خدا و دشمن خودتان و ديگر دشمنان را كه آنها را نمىشناسيد و خدا مىشناسد، بترسانيد و هر چه در راه خدا انفاق كنيد به تمامى به شما بازگردانده مىشود و بر شما ستم نمى
تفاسیر مختلف قرآن
مجمع البيان
الميزان
نور
اطيب البيان
کشاف
نمونه
تفسیر مجمع البيان
- بيقين بدترين جنبندگان [و جانداران] در پيشگاه خدا كسانى هستند كه كفر ورزيده اند پس اينان [به خاطر حق ستيزى و بيدادشان ]ايمان نخواهند آورد.
56 - همان كسانى كه با پارهاى از آنان [بارها عهد و] پيمان بستى، امّا در هر بار پيمان خويشتن را مىشكنند و [از خدا و حسابرسى او] پروا نمىدارند.
57 - پس اگر در ميدان كارزار بر آنان دست يافتى، [و بر آنان پيروز شدى] با [كيفر سخت ]آنان، كسانى را كه پشت سرشان قرار دارند [با شهامت و شجاعت ]تار و مار ساز، باشد كه [همه حق ستيزان به خود آيند و درس ]عبرت گيرند.
58 - و اگر از گروهى [كه با آنان پيمان همزيستى بستهاى ]بيم [پيمان شكنى و ]خيانتى دارى، [تو نيز آزادمنشانه پيمانشان را ]به سوى آنان در افكن تا يكسان گرديد [و هر دو طرف بدانيد كه پيمانى در كار نيست]؛ چرا كه خدا خيانتكاران را دوست نمىدارد.
59 - و كسانى كه كفر ورزيدهاند [هرگز] نپندارند كه [برخواست خدا و فرمان او در كيفر كفرگرايان و خيانتكاران] پيشى جستهاند؛ چرا كه آنان نمىتوانند [خداى توانا را ]درماندهسازند.
60 - و هرچه در توان داريد از نيرو [ها] و مركبهاى آماده، براى [پيكار] با آنان فراهم سازيد، تا بدين وسيله [و با اين آمادگى رزمى ]دشمن خدا و دشمن خويشتن و دشمنان ديگرى جز اينان را كه شما آنها را نمىشناسيد، امّا خدا آنان را مىشناسد، بترسانيد [و از نقشههاى تجاوزكارانه بر ضد خويش منصرفشان سازيد]. و هر چه در راه خدا هزينه نماييد، پاداش آن به طور كامل به شما داده مىشود و بر شما بيداد نخواهد رفت.
61 - و اگر آنان به صلح [و همزيستى] گراييدند، تو [هم] به آن بگراى و بر خدا اعتماد نما، بيقين او همان شنواى داناست.
62 - و اگر بخواهند تو را [با پيشنهاد آشتى و همزيستى ]بفريبند، خدا [و يارى او ]براى تو بسنده است؛ اوست كه تو را با يارى خود و به [يارى] مردم با ايمان نيرومند [و پرتوان ]ساخت.
63 - و ميان قلبهاى آنان [پيوند و] هماهنگى پديد آورد، [به گونهاى كه] اگر تو آنچه در [روى ]زمين است، همه را هزينه مىنمودى نمىتوانستى ميان قلبهاى آنان [پيوند و] هماهنگى پديد آورى، امّا خدا ميان آنان [مهر و ]هماهنگى پديد آورد؛ چرا كه او پيروزمند و فرزانه است.
64 - هان اى پيامبر! خدا و آن ايمان آوردگانى كه از تو پيروى مىكنند تو را بسندهاند.
65 - هان اى پيامبر! مردم با ايمان را به جهاد [با تجاوزكاران] بر انگيز. اگر از ميان شما، بيست تن [مجاهد و] شكيبا باشند، بر دويست تن [از تجاوزكاران سياهكار ]پيروز مىگردند، و اگر از شما صد تن [مجاهد و پايدار] باشند، بر هزار تن از آنان كه كفر ورزيدهاند [به يارى خدا ]چيره خواهند شد. [اين موفقيت و سرفرازى ]به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمىفهمند.
66 - اينك [كه گران بودن بار اين مسئوليت بر شما روشن شد] خدا از [بار مسئوليت شما ]كاست، و دانست كه در شما [ضعف و ]ناتوانى است. بنابراين اگر از ميان شما يكصد تن [مجاهدِ راه حق و] شكيبا باشند، بر دويست تن از [تجاوزكاران و شركگرايانِ خشونت كيش ]چيره مىگردند، و اگر از شما، يكهزار تن [رزمنده پر شهامت و شكيبا ]باشند، به خواست خدا بر دو هزار تن از [بيدادگران و آتشافروزان ]چيره خواهند شد. و [بدانيد كه ]خدا با شكيبايان است.
نگرشى بر واژهها ثقف: به مفهوم پيروز شدن و غافلگير ساختن.
تشريد: پراكنده ساختن توام با اضطراب و ترس.
خيانة: عهد شكنى.
نبذ: خبر دادن به ناآگاه.
سواء: به مفهوم عدالت و نيز برابر و مساوى آمده است.
سبق: پيشى جستن.
اعجاز: انجام كارى كه ديگران از انجامش درمانده شوند.
اعداد: آماده ساختن.
استطاعت: توانايى.
رباط: بستن.
ارهاب: ترساندن.
جنوح: تمايل نشان دادن و روى آوردن.
خدع و خديعه: نيرنگ زدن و فريب دادن.
تأييد: يارى كردن.
تأليف: پيوند و هماهنگى ايجاد كردن.
اتباع: پيروى كردن.
تحريض: تشويق نمودن.
صبر: شكيبايى ورزيدن واز شكوه و ناله خود دارى كردن.
تخفيف: كاستن از بار مسئوليت.
ضعف: ناتوانى.
تفسير نكوهش از عهد شكنان در ادامه سخن از كفرگرايان به نكوهش سخت آنان پرداخته ومىفرمايد:
اِنَّ شَرَ الدَّوآبِ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُوْمِنُونَ.
بدترين جنبندگان و جاندارانى كه بر روى كره زمين درگشت و گذارند، كسانى هستند كه بر كفر و حقناپذيرى و بيداد خود پافشارى ورزيده و ايمان نمىآورند. اينان در حكم و علم خدا و در پيشگاه او بدترين جنبندگانند.
اين آيه مباركه، در حقيقت از آينده و غيب خبر مىدهد و روشن مىسازد كه كفرگرايان تاهنگامه مرگ ايمان نخواهند آورد، و همينگونه هم شد.
آنگاه به بيان خصلتهاى نكوهيده آنان پرداخته و مىفرمايد:
اَلَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ
همان كفرگرايان و شرك گرايانى كه با آنان پيمان دوستى و همزيستى بستى و آنان امضا كردند.
«مجاهد» مىگويد: منظور از اين كفر گرايان، يهود «بنى قريظه» است كه با پيامبر گرامى پيمان همزيستى بستند و تعهّد نمودند كه هم با او وجامعه نو بنياد اسلامى براساس صفا و همزيستى زندگى كنند و هم با دشمنان آنان همكارى ننمايند، امّا در جنگ خندق با فرستادن سلاح و امكانات، سپاه تجاوزكار شرك را يارى رساندند. آنان پس از اين عهدشكنى يك بار ديگر با پيامبر خدا پيمان همزيستى امضا كردند، اما باز هم پيمان خود را شكستند و خداى عادل نيز آنان را به كيفر كردار زشت و ظالمانهشان رسانيد.
ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَ هُمْ فى كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لا يَتَّقُونَ.
آنگاه پيمان خود را شكستند، و هرچه با آنان پيمان همزيستى به امضا برسانى بازهم پيمان شكنى مىكنند و از عهد شكنى و يا عذاب خدا نمىهراسند.
دين آزادگى و جوانمردى اينك آفريدگار هستى فرمان نهايى خود را در مورد اين پيمان شكنان به پيامبرش وحى مىكند و مىفرمايد:
فَاِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْبِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ
پس هرگاه در ميدان كارزار بر آنان دست يافتى، به گونهاى بر آنان بتاز و كيفرشان كن كه كسانى كه پس از آنها مىآيند از رفتار و كردار و ثمره شوم عملكرد آنان نفرت پيداكنند و عبرت گيرند و ديگر دست به عهد شكنى نزنند و از ترس گرفتار آمدن به سرنوشت سياه آنان در شهرها و روستاها پراكنده و به زندگى انسانى و مسالمتآميز و آرام و قانونگرايانه بپردازند و هر روز هوس شرارت و تجاوز نكنند..
آنچه آمد ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «سعيد بن جبير»... در تفسير آيه است؛ امّا به باور «زجاج» منظور اين است كه آنان را به گونهاى كيفر كن كه كسانى كه از پى آنان به آهنگ تجاوز و قانونشكنى مىآيند و كمين كردهاند پراكنده شوند.
پارهاى نيز واژه «شرّد» را به معناى «شنواندن» گرفتهاند؛ چرا كه در اشعار عرب به اين مفهوم آمده است.
لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
باشد كه آنان به خود آيند و درس عبرت گيرند و از اين كارهاى زشت و ظالمانه دست كشند.
و در همين مورد در فرمان آزادمنشانه و درس آموزى مىافزايد:
وَاِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ اِلَيْهِمْ عَلى سَوآءٍ
و اگر گروهى از كسانى كه با آنان پيمان همزيستى بستهاى، روشن و آشكار به جنگ با شما برنخاستهاند، امّا علايم نشان مىدهد كه گويى در راه عهد شكنى هستند و هر لحظه بيم آن مىرود كه خيانت ورزند، و از خيانت و پيمان شكنى آنان در امان نيستى، در اين صورت پيمان خود را ناديده گير و به آن گروه اعلان كن كه تونيز با آنها پيمانى ندارى، تا هردو در نداشتن عهد و پيمان يكسان گرديد. و پيش از اعلان ناديده گرفتن پيمان خود با آنان به دليل خيانتشان، مباد به آنان يورش بريد كه به شما نسبت عهد شكنى و خيانت دهند.
پارهاى مىگويند: منظور از «عَلى سَوآءٍ» اين است كه اگر در ميان تو و آن گروه پيمانى بدون ضمانت مالى امضا شده است، به آنان اعلان كن كه به دليل خيانت شما پيمان به پايان رسيده است. و اگر پيمان همراه با ضمانت مالى بستهاى، نخست حقوق مالى آنان را بپرداز و آنگاه پايان پيمان خويش با آنان را به دليل رفتار خائنانه آنان اعلان كن؛ در اين صورت است كه كار تو بر اساس عدل و برابرى و جوانمردى است.
اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخآئِنينَ
چرا كه خدا خيانتكاران را دوست نمىدارد. از اين رو پيش از اعلان پايان يافتن عهد و پيمان به دليل خيانت آنان، هرگز بر ضد آنان به پيكار مپرداز كه اين خيانت است.
«واقدى» مىگويد: اين آيه در مورد يهود «بنى قينقاع» فرود آمد؛ چرا كه آنان در نهان با شكستن عهد خود با مردم مسلمان به نقشههاى تخريبى پرداختند و با فرود آيه و اعلان پايان يافتن پيمان، پيامبر گرامى به همراه ياران به سوى آنان حركت كرد و آنان را به محاصره درآورد.
نويد پيروزى بر عهدشكنان و تجاوز كاران در آيات پيش، آفريدگار هستى به پيكار با پيمان شكنان و كفرگرايان فرمان داد، اينك ضمن نويد پيروزى و سرفرازى به پيامبر و توحيد گرايان، به آنان دستور مىدهد كه تا سرحدّ توان به افزايش آمادگى رزمى و امكانات دفاعى خويش همت گمارند.
وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ.
آغاز آيه شريفه به دو صورت فعل حاضر و غايب قرائت شده است كه درصورت مخاطب بودن، روى سخن با پيامبر گرامى است و مىفرمايد: هان اى پيامبر! هرگز مپندار كه دشمنان كفرگراى تو بر فرمان و خواست خدايت پيشى جسته و آن را زير پانهاده و بر آن چيره گشتهاند، هرگز، آنان از كيفر عادلانه تو نجات نخواهند يافت، و همان گونه كه آفريدگارت وعده فرموده است، تو را پيروزى ارزانى داشته و بر آنان چيره خواهد ساخت.
«زجاج» مىگويد: منظور اين است كه: اى پيامبر! گمان مبر آن شرك گرايانى كه از جنگ «بدر» جان سالم به در بردند، خود را به زندگى رساندهاند، هرگز! كيفر خدا گريبان آنان را نيز خواهد گرفت.
و به باور برخى اين آيه شريفه با اين بيان، هم قلب پيامبر را در مورد كشته شدگان سپاه شرك شاد كرد، و هم با وعده كيفر فراريان ونويد پيروزى پيامبر بر آنان، قلب مبارك او را در اين مورد شادمان ساخت.
امّا اگر آيه شريفه را با فعل غايب قرائت كنيم و «لا يحسبنّ»بخوانيم منظور اين است كه: شرك گرايان وكافران مپندارند كه برخواست خدا و فرمان او در مورد كيفر كفرگرايان و ظالمان پيشى جستهاند، نه، اينان به هركجا بروند از قلمرو قدرت خدا خارج نمىگردد و خدا در سراى آخرت آنان را برانگيخته واز آنان حساب خواهد كشيد.
به باور «جبايى» منظور اين است كه آنان تو را ناتوان و وامانده نخواهند ساخت.
اوج آمادگى دفاعى پس از ترسيم نكات ارزشمندى در مورد جهاد در راه خدا، اينك قرآن شريف روشنگرى مىكند كه مردم مسلمان پيش از رويارويى با تجاوز و تهاجم از سوى شرك گرايان و ظالمان بايد به آمادگى دفاعى خويش بيفزايند و تا سرحدّ توان سلاح و نيروى آموزش ديده و كار آمد فراهم آورند.
در اين مورد مىفرمايد:
وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ
و هر چه در توان داريد براى رويارويى با دشمن تجاوزكار از نيرو و مركبهاى آماده فراهم سازيد.
از پيامبر گرامى آوردهاند كه فرمود: منظور از «نيرو» در آيه شريفه «تير» و نيروى «تيرانداز» است. پارهاى آوردهاند كه منظور از «نيرو» اتحاد و يكپارچگى، اعتماد به خدا و تلاش و كوشش در راه پاداش است. و پارهاى نيز «نيرو» را به معناى «دژ» تسخير ناپذير معنى كردهاند.
وَمِنْ رِباطِ الْخَيْلِ
و اسبها و مركبهاى رهوار و ورزيده را برگزينيد و براى پيكار و دفاع آماده ساخته و در جايى ببنديد و هنگام ضرورت از آنها براى ميدانهاى رزم بهره گيريد.
از پيامبر گرامى است كه:
ارتبطوا الخيل فانّ ظهورها لكم عزٌّ و اجوافها كنز(131)
اسبهاى ورزيده را فراهم آوريد، كه پشت آنها براى سوارى گرفتن در ميدانهاى كارزار براى شما مايه عزّت و شكوه است و شكمهايشان گنجينه ارزشمند.
«حسن» و «عكرمه»، واژه «قوة» را در آيه شريفه به اسب نر، و «رباط» را به ماده معنى كردهاند.
تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَاخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ
شما با آمادگى دفاعى و فراهم آوردن نيرو و مركب و ساز و برگ رزمى، هم شرك گرايان تجاوز كار «مكّه» را به وحشت خواهيد افكند و آنان از تجاوز به شما منصرف خواهند شد، وهم كفرگرايان عرب و ديگر بدانديشان و بدخواهان را.
اينان چه كسانى هستند؟ در مورد واژه «من دونهم» كه به ديگران ترجمه شده است، ميان مفسران بحث است كه منظور از اينان كيانند؟
1 - به باور «مجاهد» منظور يهود «بنى قريظه» مىباشند.
2 - امّا به باور «سُدى» منظور ساسانيان ايرانند.
3 - واز ديدگاه برخى منظور نفاقگرايان مىباشند؛ چرا كه مردم مسلمان به دشمنى و بدانديشى آنان و عمق كينه و بدخواهى شان آگاه نبودند و قرآن توجّه مىدهد تا هشيار باشند.
لاتَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ
شما مردم با ايمان اين دشمنان را نمىشناسيد؛ چرا كه برخى از آنان نماز مىخوانند و روزه مىگيرند و به يگانگى خدا و رسالت محمدصلى الله عليه وآله وسلم نيز گواهى مىدهند و بامردم به ظاهر همراه و همگام و درميان آنانند، امّا خداى دانا وفرزانه آنان را مىشناسد؛ چرا كه او از رازهاى نهفته در ژرفاى سينهها آگاه است.
به باور برخى منظور از «دشمنان ديگر» در آيه شريفه «جنيان» مىباشند.
«طبرى» ضمن تأييد اين ديدگاه مىافزايد: در آيه شريفه دو واژه «عدو اللّه» و «عدوكم» همه دشمنان آشكار و نهان را شامل مىگردد؛ از اين رو منظور از «دشمنان ديگر» آنهايى هستند كه به چشم عادى ديده نمىشوند.
وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْءٍ فى سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَاَنْتُم لا تُظْلَمُونَ
و هر آنچه در راه جهاد و يافرمانبردارى از خدا هزينه كنيد پاداش آن را در سراى آخرت دريافت خواهيد داشت و چيزى از پاداش شما كاسته نمىشود.
دين صلح و بهروزى اينك در اين آيه شريفه قرآن روشن مىسازد كه هدف از آمادگىهاى رزمى رسيدن به صلح و بهروزى و تأمين حقوق و امنيت و آزادى انسانهاست و نه جنگ طلبى و آتش افروزى، به همين دليل به پيامبر گرامى مىفرمايد:
وَاِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ
واگر آنان به دست كشيدن از جنگ و تجاوز و گزينش راه صلح و بهروزى گرايشى نشان دادند، تو هم دعوتشان را به صلح و آشتى بپذير و به آن گرايش كن و كار خود را به خدا واگذار و به او توكّل نما.
اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ.
چرا كه خدا شنوا و داناست و چيزى از او نهان نمىماند.
آيا حكم اين آيه شريفه نسخ شده است؟ پارهاى برآنند كه آيه مورد بحث، به وسيله آيه شريفه: «فاقتلوا المشركين حيث وجد تموهم»(132) و نيز آيه: «قاتلوا الّذين لا يؤمنون باللّه...»(133) نسخ شده است، امّا به باور بسيارى آيه نسخ نشده است؛ چرا كه آيه نخست نشانگر چگونگى رويارويى با شركگرايان اهل كتاب است و آيه دوّم در مورد برخورد با بت پرستان. و اين ديدگاه درست است؛ چرا كه آيه نخست، در سال نهم هجرت و به هنگام فرود سوره «برائت» فرود آمد، و پيامبر پس از آن با مسيحيان نجران به نوعى قرار داد صلح و همزيستى به امضا رساند. با اين بيان حكم آيه مورد بحث نسخ نشده است.
نگرانى به دل راه نده! در ادامه سخن با پيامبر گرامى در مورد گرايش به صلح و همزيستى مىفرمايد:
وَاِنْ يُريدُوا اَنْ يَخْدَعُوكَ فَاِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ
و اگر شرك گرايان با پيشنهاد صلح و آشتى، در نقشه نيرنگ و فريبكارى هستند و بر آنند تا با آتش بس و تأخير پيكار، براى تهيه سلاح و سازماندهى نيروها و امكانات گوناگون خويش فرصت يابند و آن گاه شما را غافلگير سازند، از اين شگرد آنان نيز نگرانى به دل راه مده و ضمن هوشيارى و آينده نگرى به خدا توكل كن كه خدا تو را بسنده است و او شما حقگرايان را يارى خواهد كرد.
هُوَ الَّذى اَيَّدَكَ بِنَصْرِه وَبِالْمُؤْمِنين وَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
چرا كه فراز و نشيبهاى زندگى تو نشانگر اين حقيقت است كه خداى يكتا به وسيله يارى خود و كمك مردم با ايمان تو را تأييد نمود و ميان دو گروه بزرگ مدينه، «اوس» و «خزرج» دوستى و هماهنگى و همدلى پديد آورد. گفتنى است كه اين دو گروه پيش از هجرت پيامبر به «مدينه»، هماره با هم در حال پيكار و دشمنى بودند و از آن پس به بركت قرآن و وجود پيامبر برادر و همدل شدند.
لوْ اَنْفَقْتَ ما فِى الْاَرْضِ جَميعاً مآ اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
اين ايجاد پيوند و برادرى از سوى خدا بود، و گرنه تو اى پيامبر اگر ثروت روى زمين را در دست مىداشتى و در اين راه هزينه مىكردى، نمىتوانستى كينههاى عصر جاهليت را از دلهاى آنان زدوده و مهر و صفا را جايگزين آن سازى.
وَلكِنَّ اللَّهَ اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ.
امّا خدا از راه بهترين تدبيرها و به بركت اسلام و قرآن در ميان آنان هماهنگى و همدلى و مهر به وجود آورد؛ چرا كه او شكست ناپذير و كارهايش بر اساس حكمت و فرزانگى است.
آرى، يكى از معجزهها و كارهاى شگرف پيامبر گرامى اين است كه او به فرمان خدا در ميان مردمى به دعوت و رساندن پيام خدا پرداخت كه سرا پا غرق در خشونت و كينه توزى و تعصّب نژادى و خانوادگى و فاميلى بودند؛ به گونهاى كه اگر به كسى يك سيلى نواخته مىشد، كافى بود كه به خاطر آن جنگها پديدآيد و سيلى از خونها روان گردد، امّا در پرتو قرآن و پيامبر، آفريدگار هستى اين لجام گسيختگىها و دشمنىها را زدود و به جاى آن بذر مهر و صفا افشاند و گلها و گل بوتههاى برادرى و برابرى و همزيستى و محبت را شكوفا ساخت و آنان به صورتى دگرگون شدند كه به جاى تعصبات نژادى و گروهى و قومى، ديگر حق و عدالت را معيار قرار دادند و در راه آن پدر در برابر فرزند و زن در برابر شوهر و برادر در برابر برادر مىايستاد تا او را به حق و عدالت فراخواند. آرى، اين از كارهاى شگرف و شگفت آورى است كه خداى توانا انجام داد و در آيه نيز آن را به خود نسبت داده است.
اصل معجزه آساى تشويق در آيات پيش، آفريدگار هستى پيامبر خودر ا به صلح و آشتى سفارش فرمود و روشنگرى كرد كه در اين راه بايد دلير و با شهامت باشد و از اين راه نگرانى به دل راه ندهد كه مبادا دشمن در انديشه تجديد سازمان و فراهم آوردن سلاح باشد، آن گاه با اين نگرانىها از صلح و همزيستى روى برتابد. اينك در اين آيات او را به جهاد قهرمانانه با جنگ طلبان و آتش افروزان و تجاوزكاران تشويق مىكند و مىفرمايد:
يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ
هان اى پيامبر! خداى يكتا و اين ايمان آوردگانى كه از تو پيروى مىكنند، براى رويارويى با آتش افروزان تو را بسندهاند.
به باور «حسن» منظور اين است كه يارى خدا و يارى مردم با ايمان كه از تو پيروى مىنمايند، براى حمايت تو و دفاع از راه و رسم عادلانه و انسانىات كافى است.
«كلبى» بر آن است كه اين آيه شريفه در منطقه «بيداء» و پيش از آغاز پيكار «بدر» بر قلب پاك پيامبر فرود آمد.
در ادامه سخن با پيامبر گرامى در مورد جهاد با تجاوز كاران و جنگ افروزان، اينك مىفرمايد:
يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضْ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ
هان اى پيامبر، مردم با ايمان را با بيان پاداش جهاد و نويد وعده خدا و رسيدن به سرفرازى و پيروزى و... به پيكار عادلانه تشويق كن.
اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاَئَتَيْنِ
اگر از ميان شما بيست نفر براى جهاد شكيبايى دلاورانه و پايدارى قهرمانانه پيشه سازند، دويست نفر از نيروهاى دشمن آتش افروز و خودكامه را شكست مىدهند.
وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ.
و اگر صد نفر شكيبا باشند، بر هزار تن از آنان چيره خواهند شد. اين پيروزى از اين جهت نصيب شما مىگردد كه شما به فرمان خدا و مقررات او گوش مىسپاريد و مىفهميد و ضمن باور وعدهها و نويدهاى خدا، به جهاد و تلاش براى آزادى و عدالت و تحقق حقوق بشر و زندگى در خور شأن انسان همت مىگماريد، و اينهاست كه شما را به شكيبايى دلاورانه بر مىانگيزد، امّا كفرگرايان نه فرمان خدا را در مىيابند و نه وعدهها ونويدهاى جانبخش او را باور دارند؛ و به همين دليل انگيزهاى براى شكيبايى و پايدارى سترگ و دگرگونساز ندارند.
گفتنى است كه آيه مباركه براى مردم باايمان روشنگرى مىكند كه اگر به راستى ايمان دارند بايد اين گونه باشند، و بايد همّت و شكيبايى و شجاعت از خودنشان دهند كه يك تن در برابر ده تن آنان بايستد و منتظر برابرى نيرو و امكانات براى دفع تجاوز و ساختن دنيايى آزاد و فضايى باز و بشردوستانه نباشند.
از آنجايى كه ايستادن يك تن در برابر ده تن دشوار بود، با پيشرفت اسلام و فزونى مسلمانان و تغيير مصلحت، حكم نيز دگر گون گرديد؛ از اين رو پيام آمد كه:
اَلْانَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ اَنَّ فيكُمْ ضَعْفًا
هم اكنون خداى فرزانه مقررات خود را برايتان تخفيف داد و دانست كه در ميان شما افراد ضعيف و ناتوانى هستند و تصميم و بينش برخى از شما سست و ضعيف است.
ياد آورى مىگردد كه منظور از ضعف و ناتوانى در آيه شريفه ضعف جسمى نيست، بلكه منظور ضعف ايمان و يقين و بينش و باور برخى از آنان است؛ چرا كه در آغاز اسلام همه كسانى كه ايمان آورده بودند، از نظر نيرو و توان جسمى توانمند نبودند، بلكه پارهاى نيرومند و پرتوان و پارهاى ضعيف و ناتوان بودند، امّا همه آنان از نظر بينش و ايمان نيرومند بودند. پس از گسترش قلمرو اسلام و گرايش روز افزون مردم به آن، به تدريج كسانى به جامعه اسلامى وارد شدند كه از نظر معنوى و فكرى ساخته نشده و سست و ناتوان بودند، و اين آيه شريفه آنگاه فرود آمد.
فَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ يَغْلِبُوا اَلْفَيْنِ بِاِذْنِ اللَّهِ
پس اگر صد نفر از شما شكيبايى و پايدارى ورزند و به راستى شكيبا باشند، بر دويست تن از كفرگرايان چيره خواهند شد، و اگر هزار تن از شما شكيبا باشند، به يارى خدا و خواست او بر دو هزار تن از آنان پيروز مىگردند.
واژه «باذن الله» را پارهاى به معناى علم خدا گرفتهاند و پارهاى به فرمان خدا تفسيركردهاند. با اين بيان فرمان خدا اين است كه يك تن از مسلمانان بايد در برابر دو تن پايدارى ورزد و خدا نويد مىدهد كه اگر چنين كنند، پيروزى و سرفرازى براى آنان خواهد بود.
چرا؟
اكنون جاى طرح اين پرسش است كه چرا قرآن در اين مورد ميان افراد ضعيف و پرتوان فرق نمىگذارد و همه را در ايستادگى در برابر دشمن به طور يكسان موظف مى سازد؟
به نظر مىرسد كه به دودليل همه را يكسان مىنگرد:
1 - نخست بدان دليل همه را يكسان مىنگرد و مقرر نمىدارد كه افراد پرتوان هركدام در برابر ده تن از دشمنان پايدارى ورزند و ناتوانان هركدام در برابر دو تن، كه آنان در ميدان كارزار همه باهم بودند و جداسازى آنان دشوار بود.
2 - ديگر اين كه اگر نيروى اسلام را به دو گروه پرتوان و شجاع و ناتوان و سست تقسيم مىكردند، و اين موضوع به صراحت گفته مىشد، عناصر ناتوان و سست، از نظر ايمان و روحيّه سستتر مىشدند و بر ضعف و ناتوانىشان افزوده مىشد.
وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ.
و خدا و يارى او هماره، با شكيبايان است.
به باور برخى، اين آيه مدّتها پس از آيه پيش فرود آمد، امّا در قرآن شريف در پى يكديگر قرار گرفتند. با اين بيان اين آيه ناسخ آيه پيش از خود مىباشد؛ و مىدانيم كه شرط ناسخ اين است كه از پى آيه پيش كه نسخ مىگردد فرود آيد، نه اين كه از نظر نظم در قرآن شريف ميان آن دو فاصله باشد.
و «حسن» بر آن است كه آيه نخست به منظور سختگيرى بر مردم با ايمان در پيكار «بدر» فرود آمد و آنگاه آفريدگار فرزانه نسبت به بندگانش تخفيف داد و تكليف آنان را سبك ساخت.
گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر
ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در سه شنبه 25 فروردين 1394برچسب:
,
ساعت 23:43 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام
|